صفحه ٦٢

با او برخورد مى كند كه خودش را جاى او قرار داده. نفس امّاره آنچنان خود را وارد زندگى ما مى كند كه اگر دقت نكنيم به ما القاء مى كند كه اصلًا من خود تو هستم. به گفته ى صاحب مثنوى:

         حيله كرد انسان و حيله اش دام بود             آنچه جان پنداشت، خون آشام بود
             در ببست و دشمن اندر خانه بود             حيله ى فرعون از اين افسانه بود

همه ى بدبختى فرعون در همين يك نكته نهفته بود كه دشمن خود را دوست خود گرفت و آنچه را كه خون آشام او بود جان خود پنداشت.
با توجه به اين نكته است كه تأكيد مى شود اولين مسأله و اولين قدم در اصلاح نفس، اين است كه بايد جنگ با نفس امّاره را شروع كنيم و مواظب باشيم حيله هاى او را توجيه ننماييم و او را مبرّى از اتّهام نپنداريم و هماهنگ با يوسفِ جان خود بگوييم: «وَ ما ابَرّءُ نَفْسي انَ النَّفْسَ لَامّارَةٌ بِالسُّوء ...» «1»  من نفس خود را از اين كه برايم نقشه بكشد و به سوى هلاكت بكشاندم، مبرا نمى دانم، زيرا او كارش دستوردادن به بدى ها و زشتى ها است.
مطمئن باشيد سفر از نفس امّاره به سوى خدا، بدون كمكِ خدا و توسل به پيامبر و ائمه (ع) محالِ محال است. اگر كسى دست توسل به خدا و پيامبر و ائمه (ع) دراز نكند نمى فهمد نفس امّاره اش غير از حقيقت اوست، چه رسد كه بخواهد با آن درگير شود.
در دعاى صباح، حضرت اميرالمؤمنين (ع) در محضر حق عرضه مى دارند: «انْ خَذَلَنِي نَصْرُكَ مُحارَبَةِ النَّفسِ وَ الشَّيْطانِ فَقَدْ وَكَلَنِي