صفحه ١٧٠

زيبايى هاى گل و اين كه چگونه اين همه زيبايى يك جا جمع شده، مى گويد:" گل چيزى جز مجموعه ى سلول هاى نباتى و سلولز نيست" و به اين راحتى نگاه ما را نسبت به گل تقليل مى دهد و از نگاه به كيفيت هاى موجود در گل غافل مى كند. طورى گُل را به ما معرفى مى كند كه فقط جنبه هاى نظم رياضى گونه ى آن مدّ نظر باشد، در اين حال گُل با اسكلت فلزى يكى مى شود، بر نظم فوق العاده ى رياضى گونه ى گُل تأكيد مى كنند بدون آن كه به عقل قدسىِ جارى در آن نظر كنند و زيبايى ها و لطافت هاى موجود در آن را ببينند. يك اسقف غربى در نقد نگاه مدرنيته مى گويد: مدرنيته ماه را كه واقعاً ماه بود و در سقف نيلگون آسمان در يك مجموعه اى زيبا، روح و روان را تغذيه مى كرد و با نگاه به آن به رابطه ى عجيبى كه در آسمان به هم پيوسته شده بود و عقل را حيران مى كرد منتقل مى شديم، از ما گرفت و آن را به كره اى سنگى تبديل نمود كه نور خورشيد به آن مى خورد و به زمين منعكس مى شود. از خود بايد بپرسيم واقعيت عالم كدام است؟ آيا آسمان آن مجموعه ى زيباست كه ماه نيز در آن زيبايى نقش دارد تا زيبايى هايى را بنماياند، يا آسمان چيزى نيست جز كره هاى سنگىِ كوچك و بزرگ كه اكسيژن و هيدرژن و نيتروژن آن ها را فرا گرفته؟ آيا واقعيت گل همين اجزايى است كه علم تجربى از آن حسّ مى كند و يا كيفياتى ديگر هم هست كه آن ها را دل مى فهمد و در مقابل شكوه آن خاضع مى شود؟ پيامبر (ص) مى فرمايند: «رَبِّ زِدْنِى فِيكَ تَحَيُّراً» از خداوند تقاضا مى كنند چشم دلشان را بگشايد تا كيفيات و شكوه موجود در عالم را بنگرند و حيرتشان نسبت به عظمت