صفحه ١٣١

رفتارش را بر آن اساس منطبق مى كند. او با گذشتن و شكستن ديوارهاى نفس امّاره، خود را به بالاترين مقامات معنوى رسانده است.
وَرع نه تنها دورى از گناه بلكه دورى از زمينه ى گناه است به طورى كه اگر انسانِ متقى از كوچه هايى كه امكان دارد گناهى در آن باشد، رد مى شود اما مرتكب گناه نمى شود، انسان با ورع حتى از آن كوچه ها عبور هم نمى كند تا به كوچك ترين ميلِ نفس امّاره ى خود نيز توجهى نكرده باشد، به همين جهت مى توان گفت: ورع انسان را وارد عالَمى مى كند كه ديگر ميلش ميل گناه نكردن است، چون منِ عالى خود را به صحنه آورده و اين با تمركز و نگهبانى قلب نسبت به محرمات الهى به دست مى آيد.
امام صادق (ع) در توصيف اباذر «رضوان الله تعالى عليه» مى فرمايند: «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِى ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّه خَصْلَتَيْنِ، التَّفَكُّرَ وَ الِاعْتِبَار» «1» بيشترين عبادت اباذر دو خصلت بود يكى تفكر و ديگر عبرت گرفتن از حادثه ها. چشم بصيرى مى خواهد كه آدم متوجه شود در همه ى واقعه هاى عالم جاى عبرت گرفتن است، به معنىِ عبور از ظاهر يك حادثه به سنتِ باطنى آن حادثه. ملاحظه مى فرمائيد كه حضرت مى فرمايند: اباذر اهل تفكر بود و اين بيشترين عبادت اباذر بود و اين را امام معصوم مى فرمايند و آن كار را تأييد مى كنند. از خود بايد پرسيد اباذردر اين كار به چه چيزى رسيده و اين تفكر چه تفكرى است كه بيشترين عبادات اباذر را تشكيل مى داده است؟ اين همان تفكرى است كه با ورع و از طريق ورع به دست مى آيد. آرى، توجه و حضور قلب نسبت به اين كه مواظب باشيم گناهان وارد