صفحه ١٢٩

به دست آورد، در اين حال در عين اين كه انسان خود را با حضرت رب همنشين و مؤانس احساس مى كند، در اثر آن ورع ديگر به آنچه از دنيا در دست مردم است هيچ نظرى ندارد. رسول خدا (ص) در اين رابطه مى فرمايند: «لَا يَكُونُ الرَّجُل ... عَالِماً حَتَّى يَكُونَ عَامِلًا بِمَا عَلِمَ وَ لَا يَكُونُ عَابِداً حَتَّى يَكُونَ وَرِعاً وَ لَايَكُونُ وَرِعاً حَتَّى يَكُونَ زَاهِداً فِيمَا فِى أَيْدِى النَّاس» «1» انسان عالم نمى شود تا آن كه به آن چه مى داند عمل كند و عابد نمى شود تا اين كه اهل وَرع باشد و اهل وَرع نمى گردد مگر آن كه به آن چه در دست مردم است بى رغبت شود. چون چنين انسانى به آن چه در نزد خدا است نظر دارد و با آن مأنوس است.
ابتدا بايد از خودِ مادونِ مايلِ به گناه و امور شبهه ناك به خودِ مافوق و آزاد از گناه سير كرد و اصالت را به اميال خودِ مادون نداد و متوجه بود ارضاى اميال نفس امّاره انسان را از مقصد اصلى عقب مى اندازد. وقتى انسان بفهمد نگهبانى از محرمات، انسان را تا كجا سير مى دهد و چگونه انسان، با وَرع از محارم الهى، خود را در محضر حق احساس مى كند، به راحتى از اميال نفس امّاره مى گذرد و نه تنها خوشحال نمى شود كه نفس امّاره ى خود را ارضاء كرده بلكه با تنفر از اميال نفسانى، از خدا تقاضا مى كند:

         باز خَر، ما را از اين نفس پليد             كاردش تا استخوان ما رسيد