زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شیطان میان من و برادرانم را بر هم زد، از بیابان (كنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد، صاحب لطف است. براستی او دانای حكیم است.»
1- احترام ویژه نسبت به والدین
در هر مقامی هستید والدین خود را بر خود برتر بدانیم. «رفع ابویه» آنكه رنج بیشتر داشته باید عزیزتر باشد.
2- در ملاقاتها از تلخیها نگوییم
در هنگام برخورد با یكدیگر، از تلخیهای گذشته چیزی نگوییم. «احسن بی اذ اخرجنی من السجن» اولین سخن یوسف با پدر شكر خدا بود، نه نقل تلخیها. او از چاه و زندان و تهمت سخنی نگفت بلكه از رهایی از زندان سخن گفت.
3- احترام و تواضع در مقابل مسئولان
احترام به حاكمان برحقّ وتواضع در برابر آنان لازم است. «خرّوا له سجداً»
4- در همه امور خدا را در نظر داشته باشیم
در برخورد با واسطهها و ابزار و وسایل، همیشه خدا را اصل و ناظر بدانیم. با آنكه در زندگی یوسف اسباب و عللی دست به هم دادند كه او به این مقام رسید، ولی باز میفرماید: «قد احسن بی» یعنی ای خدا بود كه به من لطف و احسان نمود.
5- جوانمردی و فتوت و مهماننوازی
با فتوّت باشیم و دل مهمان را نیازاریم. (در آیه شریفه، یوسف بیرون آمدن از زندان را مطرح میكند، امّا از بیرون آمدن از چاه سخن نمیگوید مبادا كه برادران شرمنده شوند.) «اذ اخرجنی من السجن»
جوانمرد و با فتوّت باشیم، نه اهل عقده و انتقام. یوسف میگوید: «نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی» شیطان آنان را وسوسه كرد و گرنه برادرانم بد نیستند.
6- خود را برتر ندانیم