صفحه ١٠٣

آیات 51 تا 55

قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ الَْانَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُهُ عَن نَّفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ «51»
«(پادشاه به زنان) گفت: وقتی از یوسف كام می‌خواستید چه منظور داشتید؟ زنان گفتند: منزه است خدا، ما هیچ بدی از او نمی‌دانیم. همسر عزیز گفت: اكنون حقیقت آشكار شد، من (بودم كه) از او كام خواستم و بی‌شك او از راستگویان است.»

1- توجه به گشایش در سایه تقوا
در این ماجرا یكی از سنّت‌های الهی محقّق شده است، كه به خاطر تقوای الهی، گشایش ایجاد می‌شود. «و مَن یتّق اللَّه یَجعل له مَخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب»(69) هركس از خدا پروا كند، برای او راه خروج و گشایش قرار می‌دهد و از جایی كه حسابش را نمی‌كند، به او روزی می‌رساند.
2- مجال دادن به متهم در دفاع از خود
 افراد متّهم را دعوت كنیم تا از خود دفاع كنند. «ما خطبكنّ» حتّی زلیخا نیز حضور داشت. «قالت امراة العزیز»
3- اقدام بدون واسطه در بررسی پرونده
 گاهی كه گره كور می‌شود، شخص اوّل كشور باید خود پرونده را بررسی و دادگاه تشكیل دهد. «قال ما خطبكنّ»
4- عجله نكردن
 روشن شدن برخی پرونده‌ها و حقایق نیاز به زمان دارد. «الآن حصحص الحقّ»
5- توجه به بیداری وجدان‌ها