عملی شد. (تنها اثر ورود از چند دروازه حفظ از چشم زخم و رسیدن برادران، به خصوص بنیامین به یوسف بود كه عملی شد و اثر دیگری نداشت) و البتّه (یعقوب) بخاطر آنچه به او آموزش داده بودیم دارای علمی (فراوان) بود ولی بیشتر مردم آگاه نیستند.»
1- درسآموزی از تلخیها و ناكامیها
تجربههای تلخ، انسان را باادب میكند و سخنان بزرگان را میپذیرد. «و لمّا دخلوا من حیث امرهم ابوهم»
2- اكثریت به تنهایی معیار حق و باطل نیست
معیار حقّ و باطل، تشخیص اكثریّت نیست. «اكثر الناس لا یعلمون»
3- بازگویی نقاط ضعف همراه با نقاط قوت
اگر از بیادبی و نقاط منفی افراد سخن گفتیم، از ادب و خوبیها آنان نیز بگوییم. «دخلوا ... ابوهم» (اگر برادران قبلاً نسبت ضلالت به پدر میدادند، امروز تسلیم امر پدر شدند.)
4- توکل
محاسبات و دقّت و برنامهریزیها، با وجود ارادهی خداوند كارساز است، آنجا كه او نخواهد كارساز نیست. «ما كان یغنی عنهم من اللَّه من شیء»
وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَی یُوسُفَ ءَاوَی إِلَیْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّی أَنَاْ أَخُوكَ فَلَاتَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ«69»
«وقتی (برادران) بر یوسف وارد شدند، او برادرش (بنیامین) را در نزد خود جای داده گفت: همانا من برادر تو هستم، پس از آنچه انجام میدهند، اندوهگین مباش.»