صفحه ١٣٢

متّهم، یا انكار می‌كند و می‌گوید: من دزد نیستم؛ «ما كنّا سارقین» یا كار خود را توجیه می‌كند و می‌گوید: دزد بسیار است.«فقد سرق اخ له من قبل»
2- استقامت و تحمل در برابر تهمت‌ها و نیش‌ها
برای رسیدن به هدف باید تهمت‌ها و نیش‌هایی را تحمّل كرد. «سرق اخ له من قبل»
3- جوانمردی و سعه صدر
 جوانمردی و سعه‌صدر، رمز رهبری است. حضرت یوسف نسبت دزد بودنش را از برادران شنید ولی در دل پنهان كرد و به رو نیاورد. «فاسرّها یوسف»
4- رازداری
 رازها را فدای احساسات نكنیم. (یوسف از برادران نسبت دزدی می‌شنید، ولی به خاطر مصلحت، رازداری كرد) «فاسرّها یوسف فی نفسه»
 افشاگری همیشه ارزش نیست. «و لم یبدها لهم»
5- ضرورت صمیمیّت در محیط كار
 آنجا كه صفا نیست، اتّهام افراد زود پذیرفته می‌شود. «ان یسرق فقد...» (بیرون آمدن پیمانه از بار او، دلیل بر سرقت نیست، ولی برادران چون علاقه‌ای به بنیامین نداشتند، كلمه سرقت را بكار گرفته و مسئله را مسلّم پنداشتند.)
 آنجا كه صفا نیست، خلاف جزیی را كلی قلمداد می‌كنند. («یسرق» فعل مضارع كه برای كار دائمی است، بجای «سرق» كه فعل ماضی و برای كار لحظه‌ای است آمده است. یعنی او همیشه این‌كاره بوده است.)

قَالُواْ یَآ أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً كَبِیراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ«78»
«(برادران) گفتند: ای عزیز! همانا برای او پدری است پیر و سالخورده، پس یكی از ما را به جای او بگیر (و او را رها كن) همانا تو را از نیكوكاران می‌بینیم.»