صفحه ٣٩

نمى توانند از همديگر جدا شوند، سعى مى كنند به زعم خود مزاحمت آن ديگرى را به حدّاقل برسانند و او را تابع خود كنند، چون حقّ در ميان نيست، من در ميان است، هر من موقعى دلش حال مى آيد كه آن ديگرى نوكرش باشد. از طرفى چون در نظام الهى به واقع هر كدام توانايى ها و سرمايه هايى دارند كه ديگرى ندارد و لذا به يك ديگر نيازمنداند، بدون آن كه از هم جدا شوند، همواره اين جنگ ادامه مى يابد، چون به جهت همان امكاناتى كه هر كدام دارند به راحتى يكى نمى تواند ديگرى را برده خود كند، و در نتيجه در اين جنگ هيچ كدام پيروز نمى شوند و هر چند يكى از آن ها به ظاهر پيروز شود، به وقتش آن ديگرى انتقام خود را مى گيرد. و از آن طرف چون با حفظ منيت خود مى خواهند زندگى را ادامه دهند، هر كدام براى ديگرى ارزشى قائل نيست و به چيزى غير از اين زندگى نظر دارد و آرامش را در بيرون از خانه جستجو مى كند، هر دو از صبح تا بعد از ظهر مشغول كار هستند، عصر هم آقا يك طور خود را در بيرون خانه مشغول مى كند، خانم هم تا آخر شب به بازار مى رود و عملًا به جاى آمدن به خانه، به خوابگاه مى آيند، اينها هيچ وقت نمى توانند با هم باشند. اميدشان به ناكجا آباد است «روم جايى كه آن اين جا نباشد».
اگر مرد و زن امامشان را درست انتخاب نكردند زندگى برايشان مردابى مى شود كه همديگر را فرو مى برند و عملًا بدون آن كه بخواهند، در سراسر عمر بلاى جان هم مى باشند نه وسيله تعالى همديگر. آرى! وقتى منيت ها رشد كند انتظارى جز اين نبايد داشت. آن هايى كه سعى مى كنند با به شغل رساندنِ زنان به زعم خود به آنان خدمت كنند و عملًا در مسائل