صفحه ٣٧

كلفتى مى داند كه محكوم به بيگارى است. با اين مَن شدن هر چه مى كند از احساس شكست خارج نمى شود، چون در حقيقت منِ خود را در مقابل منِ مرد قرار داده است، اگر بر منِ مرد غالب و حاكم شد كه از خود شكست خورده است، چون اصالتش تقاضاپذيرى بود نه حاكم شدن، و اگر مغلوب شود خود را كلفت احساس مى كند، چون منِ خود را به صحنه آورده ولى آن من از منِ مرد شكست خورده است و در هر صورت خود را بى حقيقت مى داند. در اين حال نه مرد خادم خانه است و در موقعيت مسئوليت، و نه زن خادم خانه و در موقعيت تبعيت. هر دو خادم منِ خود هستند. وقتى در يك كلاس درس معلم، عرق مى ريزد و درس مى گويد و دانش آموزان هم با تمام ولع مطالب را مى گيرند اين كلاس به خوبى جلو مى رود. اما اگر دانش آموزان نسبت به خدمت معلم بى تفاوت بودند، ديگر نه معلم مى تواند معلمى خود را ادامه دهد و نه دانش آموزان از آن كلاس بهره مى گيرند و نه كلاس به نحو مطلوب ادامه مى يابد.
جنبش فمينيسم با روح سكولارى كه بر آن حاكم است دشمن واقعى روحيه مادرى و ايثار زنان شد، به اسم استيفاى حقوق از دست رفته زنان، با فربه كردن مَنِ زنان، بزرگ ترين ظلم را به زنان كردند. با تحقير كار در خانه، علاوه بر آن كه آنان را گرفتار استثمار كارخانه ها و شركت هاى بى رحم نمودند، محل امن خانه را از آن ها گرفتند و سبب فروپاشى خانواده شدند.
با فربه نمودن منيت زنان، اول زنان را از هويت حقيقى خود محروم كردند و سپس خانواده از داشتن محيطى گرم كه فقط با ايثارگرى زنان