صفحه ٢٧٧

خانه خود، بى خانمان خواهد بود، چرا كه «انسان، شاعرانه سكنى مى گزيند». «1» پس آنگاه كه راه انسان ها به خدا بسته شد و مودّت و رحمت الهى در ميان نيامد، سكنى گزيدنى در ميان نيست.
همواره مودّت و رحمت از خدا شروع مى شود، چه كسى جز خود ما مقصر است اگر در حفظ آن نكوشيم و بى خانمان شويم و سكنى گزيدنِ خود را متزلزل نماييم؟
مودّت و رحمت الهى، خانه را به سكنى تبديل مى كند، ولى حرص ها و رقابت ها و مقايسه ها و آرزوهاى بلند دنيايى، آن مودّت و رحمت را از بين مى برد و خانه ما ديگر محل زندگى ما نخواهد بود و نمى توانيم در عين حضور و بودنِ در خانه، احساس كنيم در وطن خود هستيم. وطنى كه «مصر و عراق و شام نيست»، بلكه آن وطن وطنى است كه آن را نام و جاى نيست، بلكه وطنى است كه در آن، با بودنِ خود به سر خواهيم برد و با بقاء مطلق رابطه خواهيم داشت.
از خانه اى كه وطن ما نيست همواره گريزانيم، در اولين فرصت از آن بيرون مى پريم، به سوى پاساژهاى نمايش لباس و پارك هاى سرگردانى و بى خانمانى. چه كسى مقصر است؟ و چه كسى جز خودمان را بايد ملامت كنيم؟