صفحه ١٦٦

داشت. زيرا آن ها سبب پذيرفته شدن من در قرب الهى مى شوند. خداوند از طريق دين اسلام به من مى گويد آقا وظيفه ات را نسبت به جامعه و خانواده و خودت درست انجام بده تا ما تو را قبول كنيم. اين لطف بزرگى است. لذا اگر به وظيفه ام نگاه كردم ديگر بحث مقايسه وظيفه ى خود با وظيفه زن ها مطرح نيست، كه كدام مهم تر هستند. اينها دو نوع وظيفه است براى صعود. اگر وظايف را با همديگر مقايسه كرديد مصيبت شروع مى شود. و قرآن مى فرمايد: «وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ «1»  هر كدام همانى را كه هستيد رشد دهيد، آرزوى كمالاتى را كه خداوند به ديگرى داده است ننماييد. چون به هرحال هركس چيزهايى دارد و چيزهايى ندارد، راه كمال او از طريق استفاده از همان چيزهايى است كه دارد. من اين جا نشسته ام و شما آنجا، يعنى من در جايى كه شما نشسته ايد نيستم و شما در جايى كه من نشسته ام نيستيد. آيا درست است كه بگويم خدايا چرا من اينجا بنشينم و آن جا نباشم؟ اگر من به آنچه شما داريد نگاه كنم، مى بينم كه ندارم، پس احساس كمبود مى كنم. در حالى كه اگر به جايى كه نشسته ام به عنوان شرايط انجام وظيفه نگاه كنم اين احساسِ كمبود را ندارم. معنى اين كه عرض كردم مصيبت از آنجائى شروع شد كه زنان و مردان به جاى نظر به وظايف، پاى مقايسه را جلو آوردند، از اين قرار است. زنان به مردان نگاه مى كنند و در نتيجه امكاناتى را كه خداوند در اختيار مردان قرار داده است تمنا مى نمايند و مى گويند چرا خدا اين ها را به ما نداد. مردان هم به زنان نگاه مى كنند و مى بينند