صفحه ١٦٠

بعضى موجودات غير قابل دسترس است؛ مثلًا تفكر عميق براى حيوان قابل حصول نيست چون استعداد آن را ندارد، اما اگر موجودى استعداد رسيدن به اهدافى را داشته باشد به اين معنى نيست كه به راحتى و بدون تلاش به آن ها دست مى يابد، بايد براى رسيدن به اهدافِ متعالى از ميل هايى بگذرد و از محدوديت ها خود را آزاد كند تا زمينه رسيدنِ به اهداف عاليه در آن شكل بگيرد. مثل قرب الى اللّه كه زمينه و استعداد آن براى همه انسان ها هست ولى همه انسان ها به آن مقام به طور طبيعى و بدون تلاش خاص نمى رسند، هر چند آن هدف براى همه رسيدنى است. انسان بر اين اساس كه مى تواند به حيات طيب برسد عالى تر از حيوان است ولى تا وقتى نرسيده است فرقى با حيوان نمى كند. پس از يك جهت هر موجودى بر اساس هدفى كه استعداد يافتن آن را دارد ارزيابى مى شود به اين معنى كه اين موجود مى تواند متعالى باشد. هيچ وقت نمى گويند كه حيوان مى تواند متفكر باشد، ولى مى گويند انسان مى تواند متفكر باشد. حالا اگر انسان مى تواند به حياتِ طيب برسد به عنوان يك ملاك مى توان او را به عنوان مخلوقى بزرگ ارزيابى كرد ولى از جهت ديگر هركس به اين هدف برسد متعالى است نه هركس كه فقط در حدّ استعداد رسيدن به آن هدف متوقف باشد. در آيه مورد بحث مى فرمايد رسيدن به حيات طيب، زن و مرد ندارد. يعنى چون ملاك ارزيابى انسان حيات طيب است و چون زن و مرد هر دو امكان رسيدن به اين هدف را دارند پس در ديدگاه اسلام زن و مرد هر دو در يك كمال بالقوه با هم برابرند، يعنى هر دو مى توانند به اين حيات طيب برسند. اما وقتى رسيدند از نظر كمال فرقى