صفحه ١٥٠

كرد، بايد آن ها را نسبت به اهداف مقدسى كه بايد بدان دست يابند ارزيابى نمود و اين كه آيا حكيمان و نخبگان آن ها توانسته اند بستر رسيدن به آن اهداف را در زندگى شكل دهند يا نه.
آرى يك وقت خود را نسبت به اهداف عاليه اى كه بايد بدان مى رسيديم مقايسه مى كنيم، مسلّم عقب افتادگى هايى داريم، ولى يك وقت خود را با غرب و اهدافى كه آن فرهنگ براى انسان در نظر گرفته، مقايسه مى كنيم كه در اين صورت با چشم غرب به خود مى نگريم، اين همان موضوعى است كه در بهشت خواستيم با چشم شيطان زندگى خود را شكل دهيم و درنتيجه از همه چيز محروم شديم. زيرا:

         زان كه هر بدبخت خرمن سوخته             مى نيارد شمع كس افروخته 

شيطانى كه با تمرد از فرمان الهى همه زحمات خود را بر باد داد نمى تواند آرام بنشيند تا ما را در بهشت الهى غرق تماشاى جمال پروردگارمان ببيند، با شعار جاودانگى ما را از جاودانگى در بهشت محروم كرد، همچنان كه با شعار آزادى زنان، زنان را از زندگى زيباى دينى محروم نمودند و گرفتار يك نوع بى كسى كردند. كارشناسان امر به ما خبر مى دهند: «بى كسى و تنهايى زن، ناشى از فروپاشى خانواده، در غرب بيداد مى كند. اين امر بين زن و مرد مشترك است، اما زن به لحاظ ظرافت روحى اش بيشتر آسيب مى بيند. بسيارى از زنان از آدمى زاد ملول گشته با سگ و گربه روزگار مى گذرانند» «1» آيا نزديكى به فرهنگ غربى و طرح دوگانگى بين زن و مرد ما را به زندگى بهترى رساند يا آن وقتى كه مردم