صفحه ١٤٧

حقوق زن و مرد به معنى جديد آن مطرح شد، ما هزارسال، نه زن بوديم و نه مرد، بلكه كنار هم مؤمنه و مؤمن بوديم، آرى 

         متحد بوديم يك گوهر همه             بى سر و بى پا بُديم آندم همه 
             چون به صورت آمد آن نور سره             شد عدد چون سايه هاى كنگره 
             كنگره ويران كنيد از منجنيق             تا رود فرق از ميان آن فريق 

نمى خواهم بگويم حالا كه به اين مصيبت افتاده ايم فكرى براى رفع آن نكنيم، ما وظيفه داريم در شرايط موجود جواب انبوه سؤال هايى را بدهيم كه در اثر مواجهه با فرهنگ مدرنيته و تعريفِ آن فرهنگ از عالم و آدم پيش آمده است، ولى در فضايى كه همه نظرها به حق است، كسى به خودش نگاه نمى كند تا بحث شود من محترم تر هستم يا او، همه مستغرق در انجام وظيفه اند و از بركات چنان حالتى كاملًا بهره مى گيرند. در مقام شيفتگى و دلدادگى اين سؤال ها نيست، چون در آن مقام ما به خودمان نگاه نمى كرديم تا مجبور شويم خودمان را وصله و پينه كنيم. در بهشت بوديم و مستغرق تماشاى جمال يار، شجره را نگاه نمى كرديم، خدا را نگاه مى كرديم. خدا لعنت كند شيطان را كه گفت شجره را نگاه كن تا از آنچه به نام جاودانگى است بهره مند شوى، ما كه در آن جا در جاودانگى بوديم چه چيزى باعث شد كه ما از جاودانگى در آمديم جز شيطانى كه خواست ما را به درخت جاودانگى راهنمايى كند؟ اين كه كسى بيايد بگويد آقا زن مهم تر است يا مرد، اولِ محروميت از يگانگى ها بود. ما داشتيم زندگى مى كرديم، اين سؤال ها را نداشتيم، ما در همان چيزى بوديم كه حالا شما به دروغ شعار مى دهيد كه مى خواهيد ما را وارد آن كنيد. مى گويند حقوق