نيل به مقامات ملكوتى تلقى شود، نه عاملى صِرف براى تسكين روان در برابر جهالت ها و نابه كارى ها يا وسيله اى براى رسيدن به خواسته هاى مادّى و دنيوى. برداشت غلط از ذكر اين است كه ما ذكر را تنها براى زدودن ملالت يكنواختى زندگى و مقابله با اضطراب و ناكامى و ابزارى براى رسيدن به خواسته ها تلقى كنيم. طبيعى است كه اين تلقى نقشى ثابت، سازنده و ماندگار از ذكر بر جاى نمىنهد و باعث به فعليت رسيدن استعدادهاى روح ملكوتى انسان ـ كه هدف غايى ذكر است ـ نمى گردد. بر اين اساس، در قرآن اين تلقى مورد نكوهش قرار گرفته است:
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ؛(48) و هنگامىكه بر كشتى سوار مىشوند، خدا را با اخلاص مىخوانند[ولى] چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، به ناگاه شرك مى ورزند.
فوايد ذكر
1. اگر ذكر از سر عادت و تكرار نباشد و فقط در جنباندن زبان و تكرار كلمات خلاصه نگردد، بلكه حقايق روحانى نهفته در ذكر مورد توجه ذاكر قرار گيرد، قطعاً موجب پديد آمدن حالتى روحانى خواهد شد؛ حالتى كه با برخوردارى از آن، انسان از حصارهاى پيچ در پيچ و اسارت بخش ماديات رهايى مى يابد و حيات انسان با معنا مىشود و از حيات طبيعى محض به حيات انسانى معقول مبدّل مى گردد.