صفحه ٣١

مطلوب چيزى فراتر از آن‌ها است. هدف قرب خداوند است و ذكر همان راهى است براى رسيدن به قرب خدا. فوايد برشمرده شده براى ذكر نيز اين چنين هستند و اصالت ندارند. اصالت تنها از آنِ قرب خدا است. با اين تحليل در مى يابيم كه تكامل حقيقى انسان بدون ياد خدا تحقق نمى يابد.
خداوند در قرآن مى‌فرمايد:
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ؛(25) و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش.
سپس در آيه بعد، در بيان علت امر به ياد خداوند مى‌فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ؛ به يقين كسانى كه نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تكبر نمى ورزند و او را به پاكى مى‌ستايند و براى او سجده مى‌كنند.
از اين دو آيه، ظاهر مى‌شود كه قرب به خدا تنها به وسيله ياد و ذكر او حاصل مى‌آيد و به وسيله ذكر است كه حجاب هاى حايل بين بنده و خداوند برطرف مى‌شود. اگر ذكرى در كار نمى‌بود، همه موجودات در نزديكى و دورى نسبت خداوند يكسان بودند و از اين نظر هيچ اختلافى بين موجودات نبود كه يكى به او نزديك تر باشد و ديگرى دورتر.
ضرورت توجه به كميّت و كيفيت ذكر
در ارتباط با مراتب ذكر، هم بايد كميّت و مقدار ذكر ملاحظه گردد و هم