صفحه ٧٢

انسان و بريدن از اصل خويش را فراهم مى‌آورد و باعث از دست دادن سعادت او مى‌شود، موجب تشويش خاطر، ناراحتى و اضطراب او مى گردد:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً؛(79) و هركس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى]خواهد داشت.
كسى كه اهميت ذكر خداوند را بشناسد، به خوبى درك مى‌كند كه اعراض از ياد خداوند چه خسارت بزرگى است. اگر اين حقيقت را درك كنيم كه حيات دل انسان به ذكر خدا است، در مى يابيم كسى كه از ذكر و ياد خداوند اعراض كند، از حيات قلب محروم مى‌ماند. افسردگى دل و آتش حرمان از حيات معنوى دل، هر لحظه او را مى‌آزارد و حسرتى جانكاه بر دلش مى‌نشاند. امام سجاد(عليه السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى عرض مى‌كند:
مَوْلاىَ بِذِكْرِكَ عَاشَ قَلْبى وَ بِمُناجاتِكَ بَرَّدْتُ أَلَمَ الْخَوْفِ عَنّى؛ اى مولاى من، با ياد تو دلم زنده است و با مناجات تو درد ترس (فراق) را از خود تسكين مى‌دهم.
منشأ اساسى نگرانى ها و اضطراب ها
هركس بسته به معرفتى كه دارد لذت و سعادت خود را در چيزهايى مى‌جويد و از آنچه خوشى و سعادت را از او بستاند مى گريزد. اگر درست درباره ريشه و منشأ ناراحتى ها و اضطراب ها بينديشيم، به اين نتيجه مى‌رسيم كه منشأ آن‌ها نگرانى نسبت به از دست دادن سعادت و گرفتار آمدن به بدبختى است. اين امر درباره همه حوادثى كه براى هركس پيش آمده و موجبات اندوه و حزن او را فراهم آورده صادق است؛ با اين تفاوت كه