صفحه ١١

 بررسى مفهوم ذكر
هنگامى‌كه درباره ذكر خدا و مطلوب بودن آن سخن به ميان مى‌آيد و مثلاً، در وصف دوستان خدا گفته مى‌شود كه دائماً به ذكر خداوند مشغولند و هيچ كارى آن‌ها را از ذكر خدا باز نمى‌دارد، در آغاز چهره افرادى در ذهن انسان تصوير مى‌شود كه پيوسته لب هايشان در حركت و به ذكر خداوند گويا است و زبانشان مشغول خواندن اذكار و اوراد است؛ يعنى در ابتدا، عرف مردم ذكر را منحصر در ذكر لفظى مى‌دانند؛ در صورتى كه طبق آنچه از روايات و قرآن كريم استفاده مى‌شود، گستره و شمول و عمق ذكر فراتر از اين است. از اين رو، ضرورت دارد قدرى درباره مفهوم ذكر بحث كنيم.
در زبان فارسى كلمه «ياد» معادل كلمه ذكر است كه به خوبى معناى آن را مى‌رساند و از اين جهت مى‌توان گفت كه كلمه ذكر از معدود واژگان عربى است كه معادل فارسى آن به صورت منفرد و بدون تركيب، كاملا معناى ذكر را مى‌رساند.
راغب اصفهانى دو معنا براى ذكر بر مى‌شمارد. وى مى گويد: گاهى ذكر به معناى توانايى انسان براى حفظ شناختى است كه حفظ كرده است، و گاهى به معناى حضور معنايى در قلب و يا سخنى بر زبان است و تقسيم ذكر به ذكر قلبى و ذكر لسانى به معناى دوم مربوط مى‌شود و هريك از ذكر لسانى و قلبى خود بر دو گونه اند: 1. ذكر پس از فراموشى، 2. ذكر بدون سابقه فراموشى كه در ادامه توجه و هشيارى انسان رخ مى‌دهد.(3)