صفحه ٨٧

دريافت چنين الهاماتى مى‌شود. اما گاهى آن دريافت و الهام از مصدرى شرير و شيطانى است، و آن در صورتى است كه نفس از نظر دنائت و پستى و ظلمت و تاريكى به مرحله اى سقوط كند كه با موجودات هم سنخ خود ارتباط يابد و آنان سخنان بى اساس و وسوسه هاى فريبنده را به او القا كنند. ملاك كاربرد وحى در دو مورد اخير، درونى و پنهانى بودن و نيز سرعت و تندى چنين دريافت و آموزشى است. از شمار الهامات رحمانى مى‌توان به قضيه مادر موسى(عليه السلام) در قرآن اشاره كرد:
وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛(90) و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز و مترس و اندوه به خود راه مده كه ما او را به تو باز مى گردانيم و از [زمره] پيامبرانش قرار مى‌دهيم.
بى شك انديشه هاى پنجگانه شير دادن به فرزند، به دريا افكندن او، ترسان و نگران نبودن از سرنوشت فرزند، بازگشت حتمى‌كودك، و پيامبرى و رسالت او، كه بر قلب مادر موسى وارد شد، زاييده نفس او نبود، بلكه عاملى غيبى او را به آن‌ها آگاه ساخته بود؛ ولى چون اين آموزش به صورت پنهانى و به سرعت انجام گرفته، در مورد آن كلمه «وحى» به كار رفته است.
الهام و نجواى خداوند با دوستان خود
با توجه به آنچه درباره استعمالات وحى و معانى آن در قرآن گفته شد،