صفحه ٧١

آن گاه بعضى از آنان تيره بختند و [برخى]نيك بخت. و اما كسانى كه تيره بخت شده اند، در درون آتش دم و بازدمى‌دارند. تا آسمان ها و زمين برجا است، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زيرا پروردگار تو همان كند كه خواهد. و اما كسانى كه نيك بخت شده اند، تا آسمان ها و زمين برجا است، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين] بخششى است كه بريدنى نيست.
بنابراين، در اين كه انسان فطرتاً طالب سعادت است شكى نيست. اساساً وجود همين انگيزه و عامل فطرى در درون انسان است كه باعث مى گردد او در صدد تكامل برآيد. اما سخن در اين است كه راه رسيدن به سعادت چيست و انسان چگونه مى‌تواند سعادت خويش را از شقاوت بازشناسد. او گرچه طالب سعادت است، اما راه رسيدن به آن را به درستى نمى‌داند. جهان بينى هاى مختلف، با توجه به تفاوت نگرشى كه به هستى دارند، راه هاى متفاوتى را پيش روى انسان مى‌نهند. بر اساس جهان بينى مادى كه زندگى و لذايذ دنيوى و مادى را اصل و هدف قرار مى‌دهد، سعادت انسان عبارت است از بهرهورى هر چه بيشتر از لذايذ مادى. اما بينش الهى كه زندگى اخروى و قرب الهى را هدف برين انسان معرفى مى‌كند، سعادت و كمال انسان را در بهره بردارى بيشتر از دنيا و نعمت هاى آن نمى‌داند، بلكه آن را در قرب الهى و رسيدن به رضوان حق تعالى جستجو مى‌كند.
به هر حال از منظر قرآن، ذكر خداوند از آن رو كه تأمين كننده سعادت انسان است موجب اطمينان و آرامش دل مى گردد. عكس اين معنا درباره ترك ذكر الهى صادق است. ترك ياد خداوند از آن رو كه زمينه شقاوت