صفحه ١٠٦

نتوانند خود را كنترل كرده و بر اعصابشان مسلط شوند. اينها نشانه كم ظرفيتى و ضعف ايمان است.

 دارايى و فقر، وسائل امتحان و آزمايش
   مؤمن بايد بى اعتناى به دنيا باشد، چرا كه اگر دنيا در اختيار انسان قرار گرفت، نعمت خداست و وسيله آزمايش انسان است و اگر از او باز گرفته شد، آزمايش ديگرى براى او پيش آمده و بلايى است كه بايد بر آن صبر كرد. البته صبر و بردبارى بر فقر، به اين معنا نيست كه انسان براى رفع فقر تلاش نكند، بلكه بدين معناست كه تا فقر برطرف نشده بر آن شكوه و بى تابى نكند.
   در شرح فرازهاى اول حديث گفته شد: خداوند براساس حكمت و مصلحت، تقديراتى را بر بندگان خود قرار داده است و آن تقديرات، با انتخاب و اختيار افراد منافات ندارد؛ يعنى چنان نيست كه افراد مجبور باشند و اختيار از آنها سلب گردد. شرايطى فراهم مى آيد كه به هر كس قسمى و سهمى از نعمتها تعلق مى گيرد و خدا هر چه را براى هر كس صلاح بداند، دراختيارش مى گذارد و شكى نيست كه همه اينها وسيله آزمايش انسان است.
   مؤمن، به اينكه مصلحت و خير او در چيزى است كه خدا بر او مقدر ساخته اطمينان دارد: اگر همه دنيا را دراختيار او بگذارد، براى او خير است و اگر او را به گرفتارى و شكنجه و ظلم ستمگران مبتلا كند؛ آنچنان به خدا حسن ظن دارد كه آن را خير مى بيند و احساس مى كند گرفتاريها و بلاها موجب نابود گشتن گناهان و بالا رفتن درجات او مى گردد. برخلاف تصور انسان كوته نظر. اگر خدا كسى را به فقر مبتلا مى كند، با او دشمنى ندارد و يا اگر ثروت انبوهى دراختيار كسى مى گذارد، از روى علاقه به او نيست.
   انسان جاهلى كه از معارف دينى و تعاليم انبيا بى بهره است، وقتى به فقر مبتلا مى گردد، مى گويد خدا مرا تحقير كرده است و من نزد خدا بهايى نداشتم كه نگون بختم كرد.
«وَ اَمّا اِذا مَاابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزَقَهُ فَيَقُولُ رَبّى اَهانَن»(65)