صفحه ٦١

از روابط انسانى فاصله دارد؛ ولى تا حدودى اين مثال مى تواند محبّت و صميميّت خداوند را با انسانى كه او را مرجع و پناهگاه خود برگزيده، بيان نمايد.
      «... بُطُونُهُمْ خَفيفَةٌ مِنْ اَكْلِ الْحَرامِ [مِنَ الْحَلال]...»(39)
      شكمهايشان از نعمتهاى حلال سنگين و پر نمى گردد اما از حرامش، هيهات!
   يكى ديگر از اوصاف و ويژگى هاى دوستان خدا اين است كه به دنيا و لذت هاى فانى آن تعلّق و وابستگى ندارند. حتّى در حلال دنيا نيز زياده روى نمى كنند و صرفاً براى رفع نياز، از لذايذ دنيا و نعمت هاى آن بهره مى برند.
   استفاده آنها از نعمت ها در اين حد است كه توان انجام وظايف، عبادت و خدمت به بندگان را داشته باشند، نه براى لذت جويى. اتفاقاً اگر انسان، بيش از نياز بدنش غذا بخورد، از توانش كاسته مى شود و به كسالت و سنگينى و ناتوانى مبتلا مى شود.

 نشاط و دلخوشى مؤمنين
   حال كه اينان حتّى از نعمت هاى حلال دنيا، به حدّ وفور، استفاده نمى كنند، پس دلخوشى و دلگرمى آنها به چيست؟
   خداى متعال مى فرمايد:
«... نَعيمُهُمْ فِى الدُّنْيا ذِكْرى و مَحَبَّتى وَ رِضائى عَنْهُمْ...»
دل خوشى آنان در دنيا به سه چيز است:
   الف: ياد خدا
   كسى كه به خدا محبّت دارد طبيعتاً به ياد اوست و از ياد او لذّت مى برد و تا زمانى كه به وصال او نرسيده و با او فاصله دارد، تمام دل خوشى و لذّتش به اين است كه به ياد او مشغول باشد. چنانكه در دعاى سحر حضرت سجاد(عليه السلام) مى خوانيم: «بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبى»(40) يعنى زندگى