صفحه ٢٥٠

تأثير كم گويى و كم خورى در شناخت و ادراك انسان
«يا اَحْمَدُ؛ اِنَّ الْعَبْدَ اِذّا جاعَ بَطْنُهُ وَ حَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمْتُهُ الْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانَ كافِراً تَكُونُ حِكْمَتُهُ حُجَّةً عَلَيْهِ وَ وَبالا. وَ اِنْ كانَ مُؤْمِناً تَكُونُ حِكْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَ بُرْهاناً وَ شِفاءً وَ رَحْمَة»
اى محمد؛ هر گاه بنده من شكمش گرسنه باشد و زبانش را حفظ كند، به او حكمت مى آموزم، اگر چه كافر باشد كه در اين صورت آن حكمت دليلى و حجتى عليه او خواهد بود و اگر مؤمن باشد، حكمت او نور و برهان و شفا و رحمت است.
   پيش از اين درباره اهميت «صوم و صَمت» بحث گرديد، در اينجا باز خداوند به آن دو سفارش مى كند و مى فرمايد: كسى كه اين دو را داشته باشد به او حكمت مى دهم، منتها اگر ايمان داشته باشد حكمت راهگشا و موجب تكامل او خواهد شد. حتى اگر كافر نيز اين دو چيز (كم خوردن و كم گفتن) را رعايت كند خدا به او حكمت مى دهد، ولى آن حكمت تنها حجت را بر او تمام مى كند و موجب سعادت او نمى گردد، بلكه چون از آن استفاده نمى كند، بر شقاوت و بدبختى او افزوده مى گردد، چرا كه او آگاهانه با امر خداوند مخالفت مىورزد. اما حكمت در مؤمن نور، برهان و شفاى معنوى دردهاى اوست (به هر جهت در اين فراز تأكيد بر نقش حكمت در درك و شناخت انسان است).
   در ادامه خدا مى فرمايد:
«فَيَعْلَمُ ما لَمْ يَكُنْ يَعْلَمْ وَ يَبْصُرُ ما لَم يَكُنْ يَبْصُرْ. فَاَوَّلُ ما اُبْصِرُهُ عُيُوبُ نَفْسِهِ حَتّى يَشْتَغِلَ بِها عَنْ عُيُوبِ غَيْرِهِ»
پس مؤمن (با حكمت) مى داند آنچه را نمى دانست و مى بيند چيزى را كه نمى ديد. پس اولين چيزى كه به او مى نمايانم عيبهاى خود اوست تا به عيبهاى ديگران نپردازد.
   آدم پرخور و پرگو، به عيوب خود توجهى ندارد، زيرا يا توجه او به شكم است و يا به حرف زدن. او مى خواهد حرفى بزند كه مردم خوششان بيايد. پس قبل از اينكه ديگران را به سخنان خود جلب كند، دلش مشغول و متوجه ديگران است و چنين كسى به خود توجهى