صفحه ٢٦١

گفتگوهاى عاشق و معشوق است). خدا فرمود: راست گفتى، از اين پس كليم خود را خادم تو قرار مى دهم!
   از سوئى حضرت موسى از مصر فرار كرد و به مَدين نزد شعيب رفت و در مقابل ازدواج با يكى از دختران شعيب، قرار داد بست كه ده سال در آنجا بماند و به شعيب خدمت كند و چوپانى گوسفندانش را به عهده گيرد.
   پس از نابينا گشتن شعيب و ناتوانى از انجام كارها، خداى متعال كليم خود، حضرت موسى بن عمران را ـ كه گرچه در آن زمان پيامبر نبود، ولى پس از آن از جمله پيامبران اولى العزم گشت ـ براى خدمت او گماشت. شعيب به پاس عشق و محبت به خدا چنين لياقتى يافت كه پيامبرى چون موسى، ده سال به او خدمت كند، شايد همين خدمتهاى موسى به شعيب باعث گرديد به مقام رسالت نايل گردد.
   پس كسى كه زياد گريه مى كند، مجال خنديدن ندارد، لذا خنده دوستان خدا اندك است، آن هم براى خوشحال كردن ديگران. چنان شوق ديدار خدا بر دلشان مستولى است كه در اين دنيا به هيچ چيز دل خوش نمى شوند و روى گشاده و خنده آنان براى شادمان ساختن اطرافيان و براى اين است كه ديگران را اندوهگين نسازند والا در دلشان چنان حزن و اندوهى است كه با شادى هاى دنيا محو نمى گردد و تنها آن حزن با رسيدن به لقاى خداوند، برطرف مى شود.
   همچنين كسى كه خدا را دوست دارد با خواهش دل مخالفت مى كند، چون محبت خدا با خودخواهى و خودپرستى جمع نمى شود. پس براى رسيدن به خدا بايد پا روى هواى نفس و خواست او نهاد و تا انسان تابع هواى نفس و مطيع اوست، نمى تواند دوستدار خدا گردد.

نقش رفاقت و دوستى با علما و فقرا
«وَ يَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَيْتاً وَ الْعِلْمَ صاحِباً وَالزُّهْدَ جَليساً وَ الْعُلَماءَ اَحِبّاءً وَالْفُقَراءَ رُفَقاء»
مسجد را چون خانه خود برگزيند و علم را همراه خود و زهد را همنشين و علما را محبوب و فقرا را رفيق خود قرار دهد.
   مسلّماً كسى كه خدا را دوست مى دارد، مسجد را خانه خود قرار مى دهد و هر وقت فراغتى