صفحه ٧٥

قرار داد تا تمام تلخ و شيرينى هاى زندگى را همانند مردم بچشند و در عمل راهنماى آنان باشند، ولى برخى كوته فكران بشر بودن را نقص مى پنداشتند و مى گفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» آيا بشرى مثل خود ما راهنماى ما باشد؟!
 «اسْتَغْنَى» از ريشه «غنى» به معناى بى نيازى است. اين امر براى خداوند به جا و به حق است. «وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ» امّا براى انسانى كه سر تا پا نياز است، بدترين صفت بى نياز پنداشتن خود است، چنانكه قرآن در سه مورد به آن اشاره كرده است:
 «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى  فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى» «1» آيا كسى كه خود را مستغنى مى پندارد، تو متصدّى او مى شوى؟
 «أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى  وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى  فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى » «2»، امّا كسى كه بخل ورزد و بى نيازى جويد و پاداش برتر الهى را تكذيب كند، بزودى او را در دشوارى قرار مى دهيم.
 «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى  أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى » «3»، انسانى كه خود را بى نياز پندارد، دست به طغيان خواهد زد.
شبهه افكنى و ايجاد شك و ترديد ميان مؤمنان، شيوه كافران متكبّر است. در اين آيه مى گويند: آيا بشرى مثل ما هدايت گر ما باشد؟ «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا»؛ در جاى ديگر مى گفتند: از كجا مى دانيد كه صالح فرستاده خداست؟! «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» «4»؛ و در مورد ديگر گفتند: چگونه يك فقير، فرمانده و حاكم شود؟! «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ» «5»
كفّار دليل ندارند فقط استبعاد مى كنند. درباره نبوّت مى گويند: چگونه يك بشر مى تواند راهنماى جامعه بشرى شود؟ «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» در مورد معاد نيز مى گويند: چگونه بعد از آن كه جسم ما پوسيد و در زمين محو شد، دوباره زنده مى شويم؟ «أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» «6»
خداوند به ايمان و توجه مردم نيازى ندارد. «فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ» چنانكه در