صفحه ٥١

(از جنگ تبوك) از مخالفت با رسول خدا خوشحالند و از اينكه به جهاد بروند، ناراحت.
18. شايعه پراكنى: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ» «1» هرگاه خبرى از آرامش يا ترس را دريافت كنند، (قبل از تحقيق يا مصلحت سنجى) آن را پخش مى كنند.
چون خطر منافقان زياد است، ويژگى هاى آنان در سوره هاى متعدّد قرآن مطرح شده است و كمتر سوره اى در مدينه نازل شده كه با صراحت يا كنايه به منافقان اشاره نشده باشد. «2»
نفاق يك دروغ عملى است، كتمان كفر و اظهار ايمان است؛ البتّه هر كتمانى بد نيست، مانند كتمان فقر يا كتمان عبادت.
منافقان دو گروه بودند: گروهى كه پس از به قدرت رسيدن اسلام، اظهار ايمان كردند ولى در درون ايمان نداشتند و گروه ديگر كسانى كه از ابتدا ايمان آوردند ولى كم كم گرفتار دنيا شدند و ايمان خود را از دست دادند، ولى تظاهر به ايمان مى كردند. امّت اسلامى همواره از هر دو گروه ضربه هاى جبران ناپذيرى خورده است.
در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، سخن از منافقان زياد بود، ولى بعد از رحلت آن حضرت، مسئله مسكوت ماند. در اينجا چند سؤال است:
1. آيا زنده بودن حضرت سبب نفاق گروهى بود و بعد از رحلت، همه مؤمن واقعى شدند؟!
2. آيا منافقان در همان اقليتى بودند كه دور حضرت على جمع شده بودند؟!! نظير سلمان، ابوذر، مقداد و ...، در حالى كه هيچ كس اين افراد را منافق ندانسته است، يا منافقان، اهداف خود را در نظر اكثريت يافته و ساكت شدند؟
منافقان، هم در دنيا دروغگويند: «إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ»، هم در آخرت سوگندهايى مى خورند كه خداوند آنان را دروغگو مى نامد: «يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى  شَيْ ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ» «3»
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من از مؤمن و كافر نمى ترسم، ولى از منافق مى ترسم. «4» از سوى ديگر فرمود: من از فقر امت نمى ترسم از بى تدبيرى آنان مى ترسم. «5» آرى اگر منافقانِ رِند با جاهلان بى تدبير گره بخورند، جنگ صفين و واقعه كربلا پيش مى آيد.
پيام ها: