صفحه ٣٢٢

چيز قابل ذكر نبوده است.
ناچيز بودن انسان گاهى طبيعى است، «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» ولى گاهى به خاطر عملكرد نامناسب، انسان خودش را به مرز ناچيز بودن مى رساند. چنانكه قرآن مى فرمايد: يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى  شَيْ ءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ... اى اهل كتاب! اگر كتاب آسمانى را برپا نداريد، هيچ هستيد. «1»
قرآن، 12 مرتبه از آفرينش انسان از نطفه ياد كرده است، تا هم قدرت خداوند معلوم شود كه از نطفه اى انسان مى سازد و هم انسان دچار غرور و تكبّر نگردد.
پيام ها:
1- انسان، بايد درباره منشأ وجود خود فكر كند. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»
2- انسان موجودى نوآفريده و حادث است. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»
3- انسان در مسير وجودى خود، روند تكاملى داشته و مراحلى را طى نموده است: ابتدا وجود نداشت، «لَمْ يَكُ شَيْئاً» «2» بعد از بوجود آمدن هم، چيز قابل ذكرى نبود «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»
4- ياد ضعف ها، غرور انسان را برطرف و او را تسليم خداوند مى كند. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»
5- آفرينش انسان از نطفه اى ناچيز، جلوه اى از عظمت الهى است. إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ...
6- خداوند، با صورت گرى روى آب، قدرت نمايى مى كند. «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ»
7- آفرينش انسان، حكيمانه و هدفدار است. خَلَقْنَا الْإِنْسانَ ... نَبْتَلِيهِ 
8- انسان، موجودى مسئول و مكلّف است. (آزمايش كردن نشانه تكليف است.) «نَبْتَلِيهِ»
9- همه انسان ها در طول تاريخ مورد آزمايش الهى واقع مى شوند. «نَبْتَلِيهِ»