صفحه ١٤١

خود اهل ذكر را مجسم مى‌كردى و مقام هاى ستوده و جايگاه آن‌ها را آشكارا مى‌نگريستى، خود مى‌ديدى كه آنان فارغ از همه هياهوها و زياده طلبى هاى دنيا خواهان، نامه هاى اعمال خويش را گشوده اند و براى حساب رسى آماده شده اند تا كوتاهى هاى خويش را جبران كنند. آنان در اين انديشه اند كه در كدام يك از اعمال كوچك و بزرگى كه بدان فرمان داده شده اند كوتاهى كرده اند و يا چه اعمالى را كه از آن نهى شده بوده اند مرتكب گرديده اند. آنان هنگامى‌كه كوتاهى هاى خود را تك تك مى‌نگرند و در فرجام هر يك تأمل مى‌كنند، بارى سنگين را بر دوش خود مى‌بينند كه توان برداشتنش را ندارند.
اگر انسان كوتاهى ها و گناهانش را يك جا در نظر گيرد، شايد سنگينى آن‌ها را احساس نكند، اما وقتى كه تك تك آن‌ها را ملاحظه كرد و تبعات منفى دنيوى و اخروى آن‌ها را در نظر گرفت، شديداً پشيمان و سرافكنده مى‌شود. گاهى سخنى، زندگى گوينده و يا شخص ديگرى را دگرگون مى‌كند. گاه انسان سخنى مى گويد كه اميد و نشاط را از مخاطب مى گيرد و او را از راه و كارى كه برگزيده منصرف مى‌سازد، و چه بسا سخنى اميد مى‌آفريند و سرنوشت كسى را عوض مى‌كند و او را به زندگى اميدوار مى‌نمايد. از اين رو نبايد هيچ لغزشى، و از جمله سخنان نسنجيده را سبك بشماريم.
هنگامى‌كه اهل ذكر سنگينى بار گناهان و كوتاهى هايى را بردوش خود حس كردند كه توان برداشتن آن را ندارند، گريه امانشان نمى‌دهد و از شدت پشيمانى و در مقام اعتراف به پيشگاه خداوند فرياد بر مى‌آورند و