صفحه ١٤٨

امتى را به وجود آور كه داراى چنين مقامى باشند. حضرت ابراهيم و فرزندش چيزى برتر و فراتر از اسلام نمى‌بينند. آرزوهاى آنان اين است كه به مقام اسلام و تسليم محض نايل گردند و براى ذريه ونسل‌هاى آينده خويش نيز همين آرزو را دارند. اين تسليم مطلق در برابر خداى بزرگ آن قدر شرف و ارزش دارد كه در مقابل آن سزاوار است ـ هر چند به صورت دستور آزمايشى ـ هزاران انسان فدا گردند.
بنابراين، در جواب اين پرسش كه چرا به حضرت ابراهيم دستور داده شد كه فرزندت را ذبح كن و چه مصلحتى در آن نهفته است و نيز چرا حضرت ابراهيم(عليه السلام) در انجام اين تكليف ترديد و شكى به خود راه نداد و اين عمل را غيرمشروع، قبيح و قتل نفس زكيه قلمداد ننمود؛ بايد گفت: آن قبحى كه ما براى قتل نفس زكيّه يا ساير احكام اجتماعى تشخيص مى‌دهيم، تابع مصالح و مفاسدى است كه در چهارچوب زندگى دنيا لحاظ مى‌كنيم. اگر كسى درك، معرفت و احاطه علميَش فراتر از زندگى مادى و حيات دنيوى شد، به گونه‌اى كه شامل حيات معنوى و زندگى بى‌نهايت آخرت هم گرديد، بهتر مى‌تواند مصالح و مفاسد را بسنجد. در اين حالت، دستور ذبح انسان بى‌گناه به پدر، صحيح است؛ چون در سايه اطاعت چنين امرى، پدر به مقام بلند و ارزشمندى دست يافت. نه تنها پدر، كه فرزندش نيز به مقام گران‌مايه‌اى نايل آمد.
آن حال و وضعيتى كه حضرت اسماعيل(عليه السلام) در مقابل اطاعت امر پدر داشت، از هزار سال عبادت من و شما بالاتر است. هر چند نوجوان است امّا اين نوجوان بسيار با ديگران فرق دارد: قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شَاءَ اللّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ(115)؛ (اسماعيل) گفت: پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن. به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت.
اسماعيل از سخن پدر وحشت و اضطراب به خود راه نمى‌دهد؛ آن‌گاه كه گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى‌كنم، نظر تو چيست؟»(116)؛ بلكه اسماعيل مى‌گويد هر چه خدا دستور داده، عمل كن. اين تسليم او نسبت به امر خدا از عبادت هزار ساله ما بالاتر و ارزشمندتر است. عبادت را بر اساس مقدار خلوص آن و پاكى نيتش مى‌سنجند، نه بر اساس كميت و مقدار ظاهرى آن. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مورد جهاد و فداكارى اميرالمؤمنين(عليه السلام) در