7. نمونهاى از اختلاط حق و باطل
اختلاط حق و باطل، در طول تاريخ، امثال و نظاير فراوان دارد. شما حتى اگر بتپرستها را نگاه كنيد، مىبينيد در كار آنها يك عنصر حقى وجود دارد. عمق اعتقاد آنها اين است كه خدايى هست: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّه(68)؛ و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلماً خواهند گفت: «خدا.» اما اشتباهشان در اين است كه بتى با دست خودشان ساختهاند و مىپندارند بايد در مقابل آن خضوع و خشوع كنند و نيازشان را از آن بخواهند.
يكى از نمونههاى بارز اختلاط حق و باطل در تاريخ اسلام را مىتوان در مسأله امامت سراغ گرفت كه سبب اشتباه تعداد زيادى از مسلمانان در گذشته و حال گرديده است. مورّخان به نام و معتبر شيعه و سنّى اين قضيه را نوشتهاند كه در اوايل بعثت (ظاهراً سال سوم)، پس از آن كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مدتى به طور مخفيانه اسلام را تبليغ مىكردند و افراد را به توحيد و پرستش خداى يگانه و ترك بتپرستى دعوت مىنمودند، از جانب خدا مأمور شدند رسالت خود را به طور رسمى و علنى به خويشان خود اعلام نمايند. وَ أَنْذِر عَشيرَتَكَ الاَْقْرَبيِن(69)، و پس از آن نيز آيه نازل شد كه دعوت علنى خويش را همگانى نمايند: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ(70)؛ پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب. به دنبال اين فرمان، حضرت گوسفندى ذبح كردند و مجلسى ترتيب دادند و همه خويشان نزديك خود را دعوت كردند. پس از صرف غذا، حضرت رو به آنان كرده، فرمودند: آيا تا به حال دروغى از من شنيدهايد؟ همگى به اتفاق گفتند: نه، ما جز راستى و درستى، از تو نديدهايم. حضرت فرمود: اينك اگر خبرى به شما بدهم آيا آن را مىپذيريد؟ باز گفتند: ما جز راستى از تو نديدهايم. آنگاه حضرت فرمود: من از جانب خداوند به رسالت مبعوث شدهام و مأمورم شما را به توحيد و ترك بتپرستى دعوت كنم و هر كس اولين نفرى باشد كه دعوت مرا اجابت مىكند و به من ايمان مىآورد، او جانشين و وصى من خواهد بود. همه نوشتهاند در آن مجلس هيچ كس جز على بن ابيطالب(عليه السلام) ايمان نياورد. پيامبر تا سه بار دعوت خود را به همين صورت تكرار
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه چهارم: «حق» و مفاهيم مختلف آن (4)