بين آنها تفاوت زيادى وجود دارد. خدا حق است، يك گزاره فلسفى است، اما حقى كه براى فقرا و نيازمندان در اموال انسانها وجود دارد يك مسأله اخلاقى است.
در هر صورت، براى آن كه در ادامه مباحثى كه راجع به حق و حقوق از ديدگاه اسلام خواهيم داشت، دقيقاً روشن باشد كه حق به كدام معنا را مىگوييم، لازم است اصطلاحات مختلف آن را بررسى كنيم تا معلوم شود آيا آن حقى كه در قرآن و روايات ذكر شده همين حقى است كه در علم حقوق و فلسفه حقوق به كار مىرود يا با آن تفاوت دارد و اعم يا اخص از آن و يا حتى مباين با آن است.
3. مفهوم «حق» در قرآن
در قرآن كريم حدود 250 مورد ـ دقيقاً 247 مورد ـ كلمه حق به كار رفته كه شايد كمتر از ده درصد آنها مربوط به حق به مفهوم حقوقى آن باشد و بسيارى از موارد، معانى ديگر از آن اراده شده است كه ما به همين مناسبت در جلسات گذشته، چند مورد از آنها را بررسى كرديم. يكى از آنها اين بود كه گفتيم گاهى در قرآن حق گفته مىشود و منظور اعتقاد مطابق با واقع است؛ يعنى اعتقاداتى كه افراد دارند برخى حق و مطابق با واقع است و برخى از اعتقادها نيز باطل است و با واقعيت تطابق ندارد. اعتقادى كه براى گاو و آتش و آب و نظاير آنها مرتبهاى از الوهيت قايل است، يا اعتقاد به ثنويث و تثليث، يا اعتقادى كه اصلا خدا را انكار مىكند، يك نوع اعتقاد است و در مقابل، اعتقادى هم كه قايل به وجود خداى يگانه است اعتقاد ديگرى است. از نظر قرآن، همگى اعتقادهاى سنخ اول باطل و تنها اعتقاد مطابق با واقع و برحق، اعتقاد به وجود خداى يگانه است: فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ اِلاَّ الضَّلاَل(63)؛ اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست؟
معناى ديگرى كه مشابه معناى اول است حق به معناى خود واقعيت است. معناى اول، اعتقاد مطابق با واقع بود، در اين اصطلاح به خود آن واقعيت خارجى از آن جهت كه اعتقاد به آن تعلق مىگيرد اطلاق حق مىشود.
معناى سوم حق، سخن و كلام مطابق با واقع است. كلام با اعتقاد فرق مىكند. اعتقاد امرى است مربوط به دل، ولى كلام از سنخ لفظ و مربوط به زبان است. ممكن است كسى سخنى