تو بايد از عهده آنها برآيى؛ يعنى مجموعهاى از تكاليف و مسؤوليتها از جانب خداوند متعال متوجه توست. نمىفرمايد تو بر ديگران حقوقى دارى كه آنها بايد در مورد تو رعايت كنند، بلكه مىفرمايد حقوقى تو را احاطه كرده؛ يعنى حقوقى كه ديگران بر گردن تو دارند و تو بايد از عهده آنها برآيى؛ البته ارزش اين حقوق يكسان نيست بلكه برخى بزرگتر و برخى كوچكتر هستند. در اين ميان، بالاترين و بزرگترين حقى كه وجود دارد حق خدا بر گردن توست. بالاترين، مهمترين، واجبترين و ضرورىترين حق و مسؤوليتى كه بر عهده دارى در مقابل خداوند است: وَ اَكْبَرُ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَيْكَ مَا اَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى....
4. بيان امام سجاد(عليه السلام) درباره منشأ حقوق
امام سجاد(عليه السلام) در ادامه به نكتهاى اشاره مىفرمايد كه در فلسفه حقوق اسلامى براى ما بسيار كارگشا است: وَ هُوَ اَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَتَفَرَّعُ سَايِرُ الْحُقُوق؛ اصل و اساس همه حقوق ديگر همين حق خداست و ساير حقوق، متفرع بر اين حقند. اگر تمامى حقوق را به منزله درختى فرض كنيم، ريشه آن، حق خدا نسبت به بندگان است و بقيه حقوق، شاخ و برگهاى اين درخت را تشكيل مىدهند و از اين ريشه منشأ مىگيرند. اين نكته بسيار مهمى است كه در اين مبحث تا حدى كه خداى متعال توفيق دهد به توضيح آن خواهيم پرداخت.
همانگونه كه قبلا نيز اشاره كرديم هنگامى كه صحبت از حقوق خداوند مىشود، بايد توجه داشته باشيم كه اين مفهوم فراتر از آن چيزى است كه در مباحث معمول حقوقى و مربوط به حوزه قانونگذارى و روابط بين انسانها مطرح مىشود. در حالى كه واقعيت اين است كه بالاترين حقها حق خداوند است، اما در حقوق متداول امروزى اين حق در هيچ قانون و ماده حقوقى ذكر نمىشود. حتى در اخلاق كلاسيك هم صحبت از حق خدا نمىشود. فقط براساس فرهنگ دينى است كه حقى فراتر از حق انسانها بر يكديگر و حق طبيعت بر انسان در نظر گرفته مىشود، كه همان حق خداوند است. مهمتر اين كه اين حق، ريشه و سرمنشأ تمامى حقوق ديگر است و اگر اين حق نمىبود جايى براى ساير حقوق نيز وجود نمىداشت. باز هم تأكيد مىكنيم كه اين مسأله، مطلب بسيار مهمى است و ريشه حل مسألهاى است كه اگر به خاطر داشته باشيد در بحثهاى گذشته، يكى دو مرتبه اشاره كرديم كه تا به حال فلاسفه حقوق نتوانستهاند هيچ برهانى براى اثبات حق و تعيين حقوق ارائه دهند. اين