صفحه ١٢٠

شخصى و خصوصى او ربط داشته باشد، فاسق مى‌شود. وقتى فاسق شد، شرط تقوا را از دست مى‌دهد، و با از دست دادن شرط تقوا، از ولايت ساقط مى‌شود. همان طور كه شايد يك بار ديگر هم در اين جا اشاره كردم، امام خمينى(رحمه الله) در يكى از فرمايشات خود فرمودند: ولىّ فقيه حتى اگر يك نگاه حرام به نامحرم بكند از ولايت ساقط مى‌شود.
به هر حال، نظام ولايت فقيه، نظام ديكتاتورى نيست. اين‌گونه نيست كه ولىّ فقيه از روى هوى و هوس به نفع خويش، گروه و حزبش دستور صادر كند، بلكه فقط در چهارچوب احكام اسلامى و ارزش‌هاى اسلامى حق امر و نهى دارد و چنان چه فراتر از آن عمل كند، هيچ كس مكلّف به اطاعت از او نمى‌باشد (لاَ طَاعَةَ لَِمخْلُوق فِى مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ). البته منظور ما از «احكام الهى» اعمّ از احكام اولى و احكام ثانوى است.
وقتى گفته مى‌شود پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام) يا ولىّ فقيه حق دارند به مردم دستور دهند، يا بالاتر، اين كه خود خداوند حق دارد كه به مردم تكليف كند، كسانى مغالطه كرده و فكر مى‌كنند كه اين اراده، اراده گزافى است و خداوند بى‌جهت و بدون رعايت مصلحت به كسى دستور به انجام يا ترك كارى مى‌دهد. البته بعضى از فِرَق نادرى در اسلام پيدا شده‌اند كه معتقد به اراده گزاف در مورد خداى متعال شده‌اند، ولى مكتب اهل‌بيت(عليهم السلام) و بزرگانى از ساير فِرَق، كه از علوم و معارف اهل‌بيت(عليهم السلام) استفاده كرده‌اند، اراده گزاف در مورد خدا را قبول ندارند و معتقدند اراده خدا هميشه موافق مصالح و حكمت‌هاست و احكامى را هم كه تشريع مى‌كند، همه آنها مطابق مصالح و حكمت‌هاست. گاهى ممكن است ما اين حكمت‌ها را ندانيم، ولى در واقع، آن حكم و اراده الهى مطابق مصلحت است. در مورد حاكميت هم وقتى خداوند به كسى حق حاكميت مى‌دهد، در چهارچوب احكام اسلامى الهى و در جهت مصالح مردم است و اگر شخص حاكم بر ضدّ احكام الهى، ارزش‌هاى اسلامى و مصالح مردم امر و نهى كند، هيچ اعتبارى ندارد.

 9. حكمت جعل برخى تكاليف شاق از ناحيه خداوند
گاهى خداى متعال اوامرى را براى اشخاص يا اقوامى صادر فرموده كه لااقل به طور موقت براى آنها ضررهايى داشته است. در قرآن كريم آمده است: فَبِظُلْم مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَات اُحِلَّت لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ كَثيراً(90)؛ به خاطر ظلمى كه از يهود صادر شد، و به خاطر