صفحه ١٧٢

جهان هستى را آفريده آن گاه ـ اگر چنين فرض شود ـ خدا نابود شده ولى جهان هستى هم‌چنان پابرجا است!
اين تصور، بسيار اشتباه ونابخردانه است. رابطه او با عالَم هستى همانند رابطه بنّا با ساختمان، يا رابطه صنعت‌گر با صنعت و يا رابطه شاعر با سروده‌اش نيست. تمام عالَمِ هستى وابسته به خداى متعال و قائم به اراده اوست. علّت وجود همه عالم و نيز بقا و استمرار آن، خواست خدا است. اگر اين خواست و اراده وجود نداشته باشد، عالَم هستى نابود مى‌گردد: اگر نازى كند از هم فرو ريزند قالب‌ها.
آيا تا به حال ـ در ميان موجوداتى كه مى‌شناسيم ـ چنين رابطه‌اى بين دو موجود سراغ داريم كه يكى «علت» و ديگرى «معلول» باشد؛ بدين صورت كه با اراده و قصد فاعلِ عِلّى، معلول ايجاد گردد و با نبود اين اراده و عوض شدن قصد فاعل، معلول نيز از بين برود؟

 7. رابطه انسان با صورت ذهنى، و شباهت آن با رابطه خدا و جهان هستى
يكى از الطاف بزرگ خدا به بشر، براى شناخت «رابطه خدا با انسان»، اين است كه نمونه كوچكى از «علت فاعلى و معلول» را در وجود انسان قرار داده است. با شناخت اين نمونه، معرفت و شناخت آدمى به خدا بيشتر مى‌شود و اگر از اين مورد بى‌اطلاع بوديم، تصور رابطه علّى و معلولى برايمان دشوار بود. در واقع وجود اين مورد در ذات ما انسان‌ها، مظهرى از «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى» است: لِلْمَلَيئِكَةِ وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ إِنِّى خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَال مِنْ حَمَأ مَسْنُون فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ(131)؛ و (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گِل خشكيده‌اى كه از گِل بدبويى گرفته شده، مى‌آفرينم. هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود دميدم، همگى بر او سجده كنيد.
شما مى‌توانيد در ذهن خود، گلدانى زيبا با گلى زيباتر را تصور نماييد و نيازى به تهيه گلدان، خاك و بوته گل در خارج نيست؛ بلكه به خاطر قدرتى كه خداوند در وجود شما قرار داده است، به محض اراده و توجه، مى‌توانيد يك شاخه گُل را تصور نماييد و صورت آن را در ذهن خويش حاضر سازيد. آنچه مهم است اين است كه قِوام و دوام اين صورت گُل در ذهن شما، به توجه و اراده شما وابسته است. با كوچك‌ترين غفلت، صورت گُل محو و نابود