صفحه ١٧٣

مى‌شود و براى ايجاد مجدد آن، نيازمند اراده و توجه شما در مرتبه دوم است. بنابراين براى بقا و استمرار دايمى اين صورت در ذهن، پيوسته و بدون آنى غفلت، بايد از ناحيه شما اراده و توجه اِعمال گردد. رابطه‌اى بسيار تنگاتنگ و ظريف بين اراده شخص و آن صورت ذهنى وجود دارد كه آن به آن، وجود از يك طرف (اراده) به طرف ديگر (صورت ذهنى) داده مى‌شود.
اين مثال، بيان ساده‌اى از «رابطه علت هستى‌بخش و معلول» آن است. البته بايد توجه كنيم كه در اين حالت، ما در خارج ذهن، شاخه گلى نمى‌آفرينيم؛ چه اين كه كوچك‌تر از آن هستيم كه بتوانيم علت فاعلى باشيم؛ ولى به هر حال، ايجاد صورت ذهنى نيازى به ماده خارجى ندارد و اسباب و مسبباتى در عالَم ماده فراهم است كه به محض اراده و توجه شخص، معلول فوراً ايجاد مى‌گردد. نيز اين صورت ذهنى براى معدوم شدنش، نياز به فعاليت جديد و حركت اضافى ندارد بلكه به محض نبود اراده و پايان توجه شخص، صورت گُل كه در ذهن تصور شده بود فرو مى‌ريزد و به يك باره نابود مى‌گردد. البته فراموش نكنيم كه چنين تأثير و تأثرى كه به وسيله ذهن صورت مى‌پذيرد، در مقابل اراده و تأثيرى كه خداوند در موجودات دارد بسيار ناچيز و ناقص است، ولى به هر حال مى‌تواند تصورى هر چند ناقص از رابطه علت هستى‌بخش و معلول را به دست دهد.
خداى متعال به محض اراده، موجودات را مى‌آفريند: بَدِيعُ السَّمَوَتِ وَ الاَْرْضِ وَ إِذَا قَضَى اَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(132)؛ هستى بخش آسمان‌ها و زمين است؛ و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مى‌گويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‌شود. نيز خداى متعال مى‌فرمايد: إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَىْء إِذَا اَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(133)؛ وقتى چيزى را اراده مى‌كنيم، فقط به آن مى‌گوييم: «موجود باش!» بلافاصله موجود مى‌شود. ايجاد شيىء از ناحيه او فقط با يك اراده «كُنْ» صورت مى‌پذيرد. بين اراده الهى و تحقق معلول هيچ فاصله‌اى نيست. البته ممكن است وجود خود معلول نيازمند شرايط و مقدماتى باشد؛ امّا فرض اين است كه معلول با داشتن تمام شرايط و اجزا، فقط با اراده خدا موجود مى‌شود و تا زمانى كه اين اراده و فيض، به صورت هميشگى و پيوسته جريان داشته باشد، موجود به وجود و بقاى خود ادامه مى‌دهد، امّا اگر اراده كند كه معلول نباشد ـ يا اراده نكند كه باشد ـ معدوم خواهد گشت.