صفحه ١٥٠

كه معمولا مردم از آن بى‌اطلاع يا غافلند. به همين دليل در حالى كه در بسيارى از موارد، حكم عقل در واقع مقيد است، تصور مى‌شود كه عقل مطلقاً چنين حكمى دارد؛ مثل همين حكم كه ابتدا تصور مى‌شود كشتن يك انسان بى‌گناه و وارسته مطلقاً كارى نارواست، در حالى كه توضيح داديم اين‌چنين نيست. در اين موارد اگر ملاك واقعى احكام عقل عملى بررسى و مورد ملاحظه قرار گيرد، عقل با برهان قطعى، حكم يقينى خواهد كرد.

 7. خلاصه بحث
خلاصه بحث اين شد كه حق بايد از طرف كسى تشريع شود كه احاطه بر همه مصالح داشته باشد و نه تنها مصالح انسان‌ها، بلكه مصالح كل موجودات و نيز مصالح كل هستى اعم از مادى ومعنوى، دنيوى و اخروى را بداند؛ و اين جز خداى متعال كس ديگرى نخواهد بود. بنابراين، همه حقوق بايد از طرف خداى متعال تشريع شود.
از طرف ديگر نيز در پاسخ اين سؤال كه او چه حق دارد كه اين حقوق را جعل كند، بايد گفت: چون او خدا است و همه هستى از آنِ اوست و در مقابل او كسى نيست كه از ناحيه خودش چيزى داشته باشد تا ادعاى حقى كند و پيش از اين كه حق براى خدا ثابت شود، براى هيچ موجود ديگرى حقى ثابت نيست. به دنبال آن نيز حق اطاعت و پرستش او بر همه بندگانش ثابت مى‌شود و نيز اين امر كه او حق دارد براى برخى بندگان نسبت به ديگران حقوقى را قرار دهد و ديگران مى‌بايد اين حقوق را رعايت نمايند. بنابر اين كسانى كه نسبت به ديگران داراى حقوقى مى‌شوند، اين حقوق آنان در پرتو حق خدا است؛ چون از ناحيه خود هستى و وجودى ندارند تا حقى داشته باشند.