جنگ خندق فرمود: ضَرْبَةُ عَلىٍّ يَوْمُ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عَبادَةِ الثَّقَلَيْن(117)؛ شمشيرى كه على در جنگ خندق (بر عمروبن عبدود) وارد ساخت از عبادت جن و انس بالاتر است.
پس در امر خداوند، از نظر واقعى نه تنها هيچ مفسدهاى نبود، بلكه در سايه اين امر، زمينهاى فراهم شد كه ابراهيم و اسماعيل، هر دو در آنِ واحد و در زمان كوتاهى به عالىترين مقامات انسانى برسند. حال كه اين مصلحت تأمين گرديد، ديگر ذبح خارجى لزومى ندارد، از اين رو خداوند، گوسفندى را فرستاد تا ذبح شود. مصلحت و حكمت آن دستور اين بود كه براى آن دو چنين آمادگىاى پيدا شود. البته حضرت ابراهيم(عليه السلام) هم فكر نمىكرد اين تكليف، يك تكليف صورى و به عنوان امتحان او مىباشد، بلكه آن را دستور قطعى خدا مىدانست كه بايد بدان عمل كند. اسماعيل نيز فكر نمىكرد يك تكليف صورى و امتحانى در كار است؛ چون اگر تكليف، تكليف صورى و امتحانى باشد و طرف هم آن را بداند، چنين امرى، امتحان نخواهد بود و جايى براى ستايش كسى كه چنين امرى را اطاعت كرده وجود نخواهد داشت. آنها فكر مىكردند تكليف واقعى و حقيقى دركار است و بايد اين ذبح صورت پذيرد. مصلحتى كه پشتوانه اين دستور بود، همان مقام تسليمى بود كه در ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) پديدار گرديد و به آن اوج معنوى و قرب الهى كه براى ايشان در نظر گرفته شده بود، رسيدند. هنگامى كه اين هدف حاصل شد در عوض اسماعيل، گوسفندى جهت ذبح فرستاده شد: وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْح عَظِيم(118)؛ ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم.
نوع تكاليف الهى، تابع مصالحى است كه فوق درك و فكر من و شما مىباشد. آنچه را ما به عنوان قتل نفس زكيه و يك عمل ناپسند مىدانيم، از آن جهت است كه آن را فقط در چهارچوب مصالح زندگى مادى و اجتماعى اين دنيا مىسنجيم. اگر مىدانستيم كه در سايه اين دستور به قتل، چه كمالات و ارزشهايى براى قاتل و مقتول هر دو حاصل مىشود، آن را ناروا و ناپسند قلمداد نمىكرديم. احكام عقل عملى نوعاً داراى قيدها و تابع ملاكهايى است
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه دهم: تكليف، قدرت، مصلحت