صفحه ٧٠

نمى گيرند و لازم است انسان ابعاد متعالى خود را رشد دهد تا بدان حقايق دست يابد.
انسان هاى ره رفته كه جنبه هاى بالقوه ى استعدادهاى متعالى خود را به فعليت رسانده اند داراى شخصيتِ به وحدت رسيده اى شده اند كه عوالم بالا را مى يابند و اين از نتايج رياضت هاى عقلى و قلبى است.
انسان علاوه بر حسّ، براى درك حقايق، داراى ابعاد «عقلى» و «قلبى» است، اين ابعاد همان طور كه عرض شد برخلاف چشم و بقيه ى حواس پنجگانه كه به راحتى در اختيار انسان است، در اختيار انسان نيست. «عقل» بُعدى است كه انسان براى در اختيارگرفتنش بايد رياضتِ عقلى بكشد، به اين شكل كه ابتدا از متمركزشدن روى محسوسات فاصله بگيرد و سپس در مورد قواعد عالم- كه اين محسوسات صورت آن قواعد است- تعقّل كند و جنبه ى مشترك جلوه هاى متكثره را تجريد نمايد، تا بُعد عقلى وى شكوفا شود. «قلب» نيز يكى از ابعاد انسان است، اگر انسان تلاش كند و تعلقات خود را نسبت به كثرات دنيا كم كند و به انوار اسماء الهى نظر نمايد بُعد قلبى اش شكوفا مى شود. خلاصه؛ اگر ابعاد برين انسان اعم از عقل يا قلب در اختيارش آمد با واقعيات برين عالم ارتباط پيدا مى كند حالا يا با مفاهيم حقايق، به كمك عقل و يا با وجود حقايق، به كمك قلب.

انسان برين
همان طور كه انسان ابعادى دارد كه به راحتى نمى تواند به آن ها دست يابد، عالم هستى نيز حقايقى دارد كه به راحتى نمى توان به آن ها دست