صفحه ١٧٦

«من از اين دو پيش خدا شكايت مى كنم و من نسبت به آن ها غضب دارم» و مردم از آنچه بايد انجام مى دادند كوتاهى كردند و از اين جهت تاريخى كه با قداست تمام در زمان رسول خدا (ص) شروع شد در خفا رفت و از آن به بعد ديگر از تجليات انوار الهى در قلب ها خبرى نيست و خداوند مردم را به خود واگذاشت و مردم نيز به جاى جستجو از خدا گرفتار جستجوى دنياى بيشتر شدند.

برگشت به فاطمه (س)، برگشت به تاريخ محمدى (ص)
ابن قتيبه متوفاى سال 270 هجرى به عنوان يك مورخ اهل سنّت در كتاب الامامة والسياسة آورده:
 «قالَ عُمَرُ لِأبي بَكْرِ انْطَلِقٍ بِنا الي فاطِمَةَ فَإنّا قَدْ اغْضَبْناها، فَانْطَلَقا جَميعاً، فَاسْتَأذَنا عَلي فاطِمَة، فَلَمْ تَأْذَنَ لَهُما، فَأتِيا عَلِيّاً فَكَلَّماهُ فَادَخَلَهُماها، فَلَمّا قَعَدا عِنْدَها حَوَّلَتْ وَجْهَها الَي الْحائِطِ فَسَلَّما عَلَيْها فَلَمْ تَرُدُّ عَلَيْهماالسَّلام»
يعنى عمر به ابابكر گفت: با من بيا تا برويم به سوى فاطمه كه او را ناراحت و غضبناك كرده ايم. هر دو آمدند و از فاطمه اجازه ى ورود خواستند، حضرت اجازه ندادند، خدمت على (ع) آمدند و با او صحبت كردند و حضرت را واسطه كردند، بالاخره چون داخل شدند، نزديك فاطمه (س) نشستند، فاطمه زهرا (س) صورت خود را از آن ها برگرداند و روى به سوى ديوار كرد. ابن قتيبه در ادامه مى گويد: ابابكر شروع به سخن كرد تا علّت برنگرداندن فدك را به فاطمه توجيه كند، فاطمه (س) فرمود: آيا بخوانم براى شما سخنى از رسول خدا (ص) كه بدانيد و به آن عمل كنيد؟ هر دوى آن ها گفتند: آرى. فاطمه (س) فرمود:
 «انْشَدُكُمَا