صفحه ١٥٢

مردم؛ بعد از پيامبر (ص) فاطمه زهرا (س) را نديدند
ديدن ابوسفيان سخت نيست، همچنان كه ديدن ديگر مظاهر دنيايى سخت نيست. ولى ديدن اميرالمؤمنين على (ع) سخت است، و حقيقتاً تا قيامِ قيامت هم نمى توان على (ع) را به طور كامل ديد. اگر براى عموم مسلمانان امكان داشت با همين شعور عادى حضرت على (ع) را ببينند، در صدر اسلام يك لحظه دست از دامن او برنمى داشتند و از آن عجيب تر فاطمه (س) را كه در قداست و آسمانى بودن شهره ى خاص و عام بود و رسول خدا (ص) او را «حوراء انسيه» معرفى كردند، نديدند. گيرم كه نتوانستند قداست على (ع) را در زير برق شمشيرش ببينند ولى چرا فاطمه (س) را نديدند؟
بايد از خود بپرسيم در صدر اسلام چه ذهنيتى بر مردم حاكم بود كه نتوانستند با آن همه توجّهى كه پيامبرخدا (ص) به مردم نسبت به فاطمه زهرا (س) دادند، او را ببينند؟ چه ذهنيتى بر روان ها حاكم بود كه نور فاطمه (س) برايشان ناپيدا مى نمود، نورى كه مى توانستند در پرتو آن ولى الله زمان خود، يعنى اميرالمؤمنين على (ع) را نيز ببينند كجا بود؟ عجيب است با آن همه تأكيدى كه رسول خدا (ص) در معرفى حضرت فاطمه (س) به كار بردند، ايشان ناديده گرفته شد. راوىِ مشهور و مورد اعتماد يعنى مجاهد مى گويد: روزى پيامبرخدا (ص) از منزل خارج شدند در حالى كه دست فاطمه (س) را گرفته بودند، فرمودند: هركس ايشان را شناخته كه مى شناسد و هركس وى را نشناخته بداند كه او فاطمه دختر محمّد است، و پاره اى از جان من است، او قلب و روحِ ميانِ دو پهلوى من است، هركس او را