صفحه ١٥١

شما در زيارت ائمه (ع) كه در روزهاى هفته به تماشاى عظمت آن ها مى نشينيد، و اين نحوه رجوع را مدّ نظر داريد، مثلًا در روز سه شنبه عرض مى كنيد: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اوْلادَ رَسُولِ اللهِ انَا عارِفٌ بِحَقِّكُم، مَسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُم، مُعادٍ لِاعْدائِكُم، مُوالٍ لِاوْلِيائِكُم، بِأَبي انْتُمْ وَ امّي صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُم، الّلهُمَّ انّي اتَوالي آخِرَهُمْ كَما تَوالَيْتُ اوَّلَهُمْ وَ ابْرَءُ مِنْ كُلِّ وَليجَةٍ دُونَهُمْ ...»؛ سلام بر شما اى فرزندان رسول خدا! من متوجّه ى حقّانيت شما هستم، و به شأن و مقام شما آگاهى دارم و با دشمنان شما دشمنم و با دوستان شما دوستم، پدر و مادرم فداى شما باد! سلام و صلوات خدا بر شما! بعد نظر مى كنيد به خداوند و عرض مى كنيد: خدايا! من با تمام وجود تمام اين خانواده را دوست دارم- از اوّل تا آخر- و از هر محبوبى غير از اين خانواده، دل كنده ام. منظور من جمله ى آخر است كه مى گوييد از هر «وَليجَة» و از هر محبوبى دل كنده ام و راه ارتباط با آرمانى ترين حقيقت را فاطمه ى زهرا و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان او (ع) قرار داده ايد كه شاخصه ى اصلى آن ها عصمت است و جهت دل را از طريق محبت به آن ها به سوى آن ها انداخته ايد و در اين حالت به ابعاد رازگونه ى آن ها كه راز اصلى درون ما است نظر انداخته ايد. اين اصل حرف بنده بود در باره ى اين كه چگونه بايد حضرت فاطمه زهرا (س) را ديد و با چنين ديدى سخنان و حركات آن حضرت را مدّنظر قرار داد، وگرنه ما هم مثل خيلى ها كه به واقع آن حضرت را نديدند، او را نخواهيم ديد.