صفحه ٤٢١

7- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام عَنِ الْعَصَبِيَّةِ فَقَالَ الْعَصَبِيَّةُ الَّتِي يَأْثَمُ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا أَنْ يَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَيْراً مِنْ خِيَارِ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ لَيْسَ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ أَنْ يُحِبُّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَكِنْ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ أَنْ يُعِينَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ.

 بَابُ الْكِبْرِ

(2550)1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ حُكَيْمٍ


شرح - ملائكه مى پنداشتند شيطان هم مانند آنها مقدس و مطيع خداست و هرگز گناه و نافرمانى نميكند ولى تنها حميت و خود خواهى او موجب شد كه نهان پليد خود را آشكار كرد و به آدم عليه السلام سجده نكرد پس از حميت و تعصب بپرهيزيد.
7-از على بن الحسين عليهما السلام راجع به عصبيت پرسيدند، فرمود: عصبيتى كه صاحبش بسبب آن گنهكار است اينستكه كسى بدان قوم خود را از نيكان قوم ديگر بهتر داند، ولى دوست داشتن كسى قوم خود را عصبيت نيست، بلكه كمك كسى قوم خويش را بر ستم از جمله عصبيت است.

 باب: كبر و بزرگ منشى

 توضيح - كبر بر خلاف تواضع اينستكه كسى خود را از ديگران بزرگتر و بالاتر داند و بر او گردنكشى و سرفرازى كند، ولى عجب كه در باب آينده ذكر مى شود اينستكه: انسان خود بين و خودپسند باشد و برخود ببالد، پس در تكبر لازمست ديگرى باشد و انسان خود را از او بالاترداند ولى در عجب بودن شخص ديگر و ملاحظه برترى بر او لازم نيست.
 مرحوم مجلسى علاوه بر اخبار اين باب، آيات و روايات بسيار ديگرى در مذمت اين صفات در مرآت العقول نقل مى كند و سپس مى گويد: تكبر بر سه قسم است:
 (1) تكبر بر خدايتعالى كه از همه بدتر است مانند تكبر فرعون و نمرود.
 (2) تكبر بر پيغمبران و امامان، مانند كسانيكه بآنها نگرويدند و گفتند: أنؤمن لبشرين مثلنا بلكه بايشان ناسزا گفتند و آنها را كشتند.
 (3) تكبر بر بندگان خدا، و سبب تكبر چند چيز است:
 1- علم و دانش. 2- عمل و عبادت. 3- حسب و نسب نژادى. 4- جمال و زيبائى. 5- ثروت و دارائى 6- زور بازو و نيرومندى. 7- داشتن پيروان و ياران و شاگردان و نوكران و فاميل و خويشان.
 اما معالجه تكبر دو راه علمى و عملى دارد: راه علميش اينستكه: انسان بحقارت و پستى خود و عظمت و كبريائى پروردگارش آگاه شود، ولى اين دو آگاهى طول بسيار دارد و نهايت علم صديقين همين است، ولى براى شناختن حقارت خود كافى است كه در يكى از آيات بسيار قرآن كه  در اين زمينه وارد