صفحه ١٢

 بَابٌ آخَرُ مِنْهُ

1-  مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِيِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَيْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ فَأَخَذَ طِيناً مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْكاً شَدِيداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ هُمْ كَالذَّرِّ يَدِبُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِى ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى النَّبِيِّينَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِى وَ أَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالُوا بَلَى فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَنَّنِي رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِى وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي ع وَ أَنَّ الْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا يَا رَبِّ


 توضيح-  چون پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نخستين كس بود كه در ميان تمام افراد بشر فرمان خدا برد و بآتش در آمد، پس اگر خدا را فرزندى ميبود. آنحضرت نخستين پرستنده و تعظيم كننده آن فرزند ميبود و ديگران در پرستش فرزند خدا بر آنحضرت ‏پيش نميافتادند، و چون آنحضرت كسى را بعنوان فرزند خدا نميپرستد، معلوم ميشود او را فرزندى نيست.

 باب ديگرى از همین باب

1-  امام باقر (ع) فرمود: همانان خداى تبارك و تعالى چون خواست مخلوق را بيافريند، نخست آبى گوارا و آبى شور و تلخ آفريد، و آندو آب بهم آميختند، سپس خاكى از صفحه زمين بر گرفت و آنرا بشدت مالش داد، آنگاه باصحاب يمين كه مانند مورچه ميجنبيدند، فرمود: با سلامت بسوى بهشت و باصحاب شمال فرمود بسوى دوزخ و باكى هم ندارم، سپس فرمود: (((مگر من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا گواهى دهيم، تا در روز قيامت نگويند: ما از اين بى‏خبر بوديم))).
 سپس از پيغمبران پيمان گرفت و فرمود: مگر من پروردگار شما نيستم؟ و اين محمد رسول من نيست و اين على امير مؤمنان نميباشد؟ گفتند: چرا پس نبوت آنها پا برجا شد، و از پيغمبران اولوالعزم پيمان گرفت كه من پروردگار شمايم و محمد رسولم و على امير مؤمنان و اوصياء بعد از او، واليان امر من و خزانه داران علم من و اينكه مهدى كسى استكه بوسيله او دينم را نصرت دهم و دولتم را آشكار كنم و از دشمنانم انتقام گيرم و بوسيله او خواهى نخواهى عبادت شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار كرديم و گواهى داديم، ولى آدم نه انكار كرد و نه اقرار نمود، پس مقام اولوالعزمى براى آن پنج تن از جهت مهدى ثابت شد و براى آدم عزمى براى اقرار بآن يافت نشد (از اينرو از پيغمبران اولوالعزم خارج گشت) اينست گفتار خداى عزوجل:(((و هر آينه از پيش با آدم عهدى كرديم، او فراموش كرد و برايش تصميمى نيافتيم 116 سوره