هركس در دنيا به چيزى گرايش و دل بستگى دارد و مقصدى را مى پويد. خداوند مىفرمايد كسانى كه در دنيا بيشتر وقتشان صرف من مىشود و تنها به من دل بستگى و توجه دارند و در راه انجام خواسته هاى من قدم بر مىدارند، من ميل و گرايش و علاقه آنها را در مناجات و راز و نياز و درخواست از خودم قرار مىدهم تا تنها از گفتگوى با من لذت ببرند. هنگامىكه بنده با همت، تلاش و فداكارى و مقاومت در برابر هواهاى نفسانى و وساوس شيطانى، و شكيبايى در برابر خواسته هاى دل به چنين مرحله اى رسيد، اگر عوامل طبيعى و دنيا خواستند او را از ياد و توجه به من غافل سازند و باعث فراموشى او گردند، من مانع مىشوم و او را متذكر و متوجه خود مىكنم.
كسانى كه در مسير خودسازى و تهذيب نفس تجربه دارند، مىدانند كه گاهى عواملى زمينه غفلت و گناه را در انسان فراهم مىآورند و در مقابل، خداوند متعال به جهت عنايتى كه به انسان دارد، از راه هاى گوناگون او را متوجه خود مىكند و از غفلت و افتادن به ورطه گناه باز مىدارد؛ مثلاً صدايى مىشنود و يا صحنه اى در برابرش مجسم مى گردد و يا نورى در قلبش مىتابد و باعث بيدارى و هوشيارى او مى گردد. بلاتشبيه مثل اين كه شخصى دوست و محبوبى دارد كه پيوسته به ياد او است و لحظه اى او را فراموش نمىكند. حال اگر در مجلسى كه محبوبش نيز حضور دارد، گفتگو و صحبت با ديگران او را از محبوبش غافل گرداند، ناگهان از آن سوى مجلس محبوبش او را صدا مىزند و متوجه خود مى گرداند. كسانى هم كه عاشق خدا هستند و دل به خدا سپرده اند و در راه رسيدن به خدا و ايجاد ارتباط مستحكم با او فداكارى و تلاش جانكاه از خود نشان داده اند،