صفحه ٦٨

ظاهرى مى‌فرمايد:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمى‌الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمى‌الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛(73) آيا در زمين گردش نكرده اند، تا دل هايى داشته باشند كه با آن‌ها بينديشند يا گوش هايى كه با آن‌ها بشنوند؟ در حقيقت، چشم ها كور نيستند ليكن دل هاى نهفته در سينه ها كور هستند.
آرى، هم چنان كه گاهى بينايى و شنوايى چشم و گوش ظاهر كم مى‌شود و حتى گاهى انسان بينايى و شنوايى خود را كاملا از دست مى‌دهد، چشم و گوش دل انسان نيز مى‌تواند به همين آسيب ها مبتلا گردد. ناراحتى چشم و گوش انسان ممكن است با مداوا و مراجعه به پزشك و مصرف دارو برطرف گردد، اما كسى كه بيمارى روحى دارد و حقايقى را كه افراد سليم الفطره به راحتى مى پذيرند، نمى پذيرد، راه علاج او ياد و توجه به خداوند است. با بحث و مجادله و دليل و برهان نمى‌توان چشم دل چنين كسى را بينا كرد و حقايق را به آن نُمود و گوش دلش را آماده شنيدن حقايق و معارف كرد. در اين جا بايد كوشيد تا زمينه توجه به خداوند و انس با حضرت حق در فرد پديد آيد. اگر چنين شود، او در پرتو نورانيتى كه در نتيجه انس با خداوند پيدا مى‌كند حقايق را به روشنى مى‌بيند و مى پذيرد:
وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور؛(74) و خدا به هركس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.