مردم نيز كنار مىزنند و چنان كه خود از وراى عالم خاكى اطلاع يافته اند، مردم را نيز به عالم غيب و برزخ آگاه مىسازند و فرجام كار را در برابرشان مجسم مىكنند. آنان با سخنان فصيح و دل نشين و اندرزهاى خود، حقايق عالم غيب و آنچه را براى دنياييان پنهان است به مردم مىنمايانند تا بيم و هراس از فرجام كردار زشت و ميل به عالم آخرت را در آنان برانگيزانند. آنان كه در اثر شدت يقين چشم و گوش دلشان باز شده، چيزهايى را مىبينند كه مردم از ديدنش محرومند و صداهايى را مىشنوند كه مردم عادى نمىتوانند آنها را بشنوند.
اوج اين حالت همان مقامىاست كه اميرمؤمنان(عليه السلام)از آن خبر داد و فرمود:
لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً؛(130) اگر پرده ها[ى عالم غيب]كنار روند بر يقين من افزوده نمى گردد.
علت ناتوانى نفس انسان از درك احوال آخرت، تعلق آن به بدن و اشتغال به تدبير بدن و پرداختن به نيازمندى هاى دنيوى است. اما اهل ذكر با تداوم و استمرار بخشيدن به ذكر خدا و رياضت و خودسازى، دل هاى خويش را از كدورت و آلودگى هاى ناشى از تعلق به دنيا پيراسته ساخته اند، آن سان كه دل هاى آنان آيينه و تجلى گاه انوار الهى گشته و حقايق الهى در آنها نقش مىبندد. از اين رو آنان هر دو راه نجات و نگون بختى را به وضوح مشاهده مىكنند و با بصيرت و يقين راه هدايت را بر مى گزينند و مى پويند و ساير مردم را نيز بدان هدايت و راهنمايى مىكنند. آنان