در بررسى اين مسأله، اولا بايد ديد كه آيا ثبوتاً امكان دارد شخص غير معصومىدر همه شؤون زندگى به ياد خدا باشد و از او غافل نگردد. در صورت امكان چنين امرى، بايد بررسى شود كه آيا در مقام عمل، اين امر اختصاص به افراد نادرى دارد، يا افراد عادى نيز تا حدودى مىتوانند در همه حال به ياد خدا باشند؟ اگر پاسخ اين پرسش نيز مثبت باشد، آن گاه نوبت به اين سؤال مىرسد كه انسان چه بايد بكند تا همواره به ياد خدا باشد؟
اما از لحاظ مقام ثبوت، در امكان برخوردار بودن از ذكر و توجه دايم به خداوند ترديدى نيست، چنان كه طليعه اين خطبه نيز بر آن اِشعار دارد. آيات و روايات نيز در مجموع مؤيد اين مطلب هستند. براى تقريب اين مسأله به ذهن مىتوان به نمونه هايى در زندگى روزمرّه اشاره كرد؛ براى مثال، گاهى در زندگى مسايلى پيش مىآيد كه تمام فكر و ذكر و حواس انسان را به خود مشغول مىدارد و انسان مدام در فكر آنها است، اما در عين حال اين توجه هميشگى مانع انجام فعاليت هاى روزمره او نمى گردد. اگر كسى خداى ناكرده به داغ عزيزى مبتلا شود. چنين وضعى پيدا مىكند. حتى گاهى كسى سال ها پس از مرگ عزيزش، باز او را فراموش نمىكند و با ديدن هر چيزى كه به او تعلق داشته، به ياد عزيزش مىافتد. بسيارى از خانواده و مادران شهدا، پس از سال ها هنوز عزيزشان را فراموش نكرده اند. آنان گرچه به امور روزمره زندگى و وظايف خود مشغولند، اما در ته دل به ياد عزيز سفر كرده شان نيز هستند و اين توجه، مانع فعاليت هاى آنها نمىشود. حتى در چنين وضعيتى مراسم شادمانى برپا مىكنند و در مراسم