محبت بين خدا و اهل ذكر را مىتوانيم بين مادر و فرزند مشاهده كنيم. در ميان روابط طبيعى و محبت هاى موجود بين انسان ها، محبت بين مادر و فرزند عميق تر و خالص تر است. اين محبت به قدرى شديد است كه مادر از جان و سلامتى خود براى زنده ماندن و رشد كودكش مايه مى گذارد و جوانى و راحتى و شادابى خود را به پاى او قربانى مىكند. متقابلا كودك نيز حاضر نيست لحظه اى از مادر جدا شود و اگر مشغول بازى شود و خود را به كارى سرگرم سازد، پس از مدتى كه احساس دل تنگى كند به آغوش مادر پناه مىبرد و تنها در آغوش مادر است كه احساس آرامش مىكند. البته ارتباط مادر و كودك و محبت آن دو به يكديگر، با ارتباط بنده با خدا و محبت خداوند به بنده قابل مقايسه نيست و محبت مادر به كودك بى نهايت نازل تر از محبت خداوند به بنده است.
اساساً خالق و علت حقيقى ايجاد كودك، خداى متعال است و مادر و پدر تنها نقش واسطه و ابزار را ايفا مىكنند. با اين وصف، چگونه مىتوان اين رابطه را با رابطه بين بنده با خداوند مقايسه كرد؟ رابطه اى كه اساس وجود و حيات انسان به آن بستگى دارد و از چنان عظمت و شكوهى برخوردار است كه خداوند روح انسان را به خود منسوب كرده، مىفرمايد:
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ؛(112) پس وقتى او را هموار كردم و از روح خود در او دميدم، [شما فرشتگان]پيش او به سجده در افتيد.
همه عناصر تشكيل دهنده وجود انسان از خداوند است و مبدأ و آفريننده همه آنها خدا است؛ اما از بين آنها خداوند روح را به خود نسبت