سالى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) حج به جا آوردند و پس از آن به عالم باقى شتافتند. جمعيت زيادى در آن سال براى حج گرد آمدند و در واقع، بزرگترين كنگره عمومى مسلمانان تا آن زمان برگزار شد. مراسم حج به پايان رسيد و حاجيان عزم برگشت به موطن خود كردند. آن روزها مسير راه به گونهاى بود كه تمام حاجىها معمولا تا قسمتى از راه، با هم طىّ مسير مىكردند و سپس از يكديگر جدا مىشدند و هر كس به راه خود مىرفت. در حجة الوداع، هنگامى كه به نقطه افتراق كاروانها رسيدند، پيامبر دستور دادند در محلى كه غدير خم ناميده مىشود همه حجاج جمع شوند و هر كس كه جلو رفته نيز برگردد و صبر كند تا همه آنها كه عقب هستند نيز برسند. تمامى حاجيان در غدير خم گرد آمدند و پيامبر دستور دادند از جهاز شتران منبرى ترتيب دادند. سپس بر فراز آن رفته و خطبهاى مفصّل ايراد فرمودند. مطالبى بيان كردند كه همگى حكايت از آن داشت كه پيامبر، آخرين سخنان و وصاياى خود را براى امت اسلام بيان مىكنند. در همين خطبه بود كه فرمودند: مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِىٌّ مَوْلاَهُ(73)؛ هر كس كه من مولاى او هستم اين على مولاى اوست. اين جمله را تمامى تاريخنويسان نوشتهاند و نقل آن در حد تواتر است؛ يعنى قطعى است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين سخنى فرمودهاند. پس از آن، مسلمانان پراكنده شدند و به شهر و ديار خود بازگشتند. هفتاد روز پس از اين واقعه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) از دنيا رحلت فرمود.
هنوز جنازه پيامبر دفن نشده بود كه مسلمانها جمع شدند تا براى پيامبر، جانشين تعيين كنند. بحثهاى داغ و شديدى در اين باره بين آنان درگرفت. برخى مىگفتند جانشين پيامبر بايد از ميان مهاجران باشد؛ چون آنها هستند كه سبقت در اسلام دارند و براى اولين بار به پيامبر ايمان آوردهاند. گروه ديگرى مىگفتند جانشين پيامبر بايد از انصار و اهل مدينه باشد؛ چون آنان بودند كه پيامبر را پناه دادند و او را يارى كردند و زمينه تشكيل حكومت آن حضرت و گسترش اسلام را فراهم كردند. برخى نيز مىگفتند دو جانشين، يكى از مهاجرين و يكى از انصار، انتخاب شوند. بحثهاى طولانى انجام گرفت و هر سخنى گفته شد غير از اين كه على بايد جانشين پيامبر باشد! گويا همه فراموش كرده بودند كه خود پيامبر، هفتاد روز قبل چه گفت. در ميان آنان كه در آن جا جمع شده بودند حتى يك نفر هم پيدا نشد كه بگويد همان كسى كه خود پيامبر تعيين كرده، بايد جانشين او باشد. اين در حالى بود كه بسيارى از كسانى
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه چهارم: «حق» و مفاهيم مختلف آن (4)